تداوم


مغزت شکسته . . . شکسته ی شکسته! نگاهت به آینه میفته ، زل می زنی به چشماش . . . داد می زنی، هوار می کشی . . . با تمامِ وجودت، با دهان بسته! شیشه های اطرافت ترک می خورن، خورد می شن، می ریزن . . .
خیالت راحت می شه، یک نفسِ عمیق، یک لبخند . . . خورده های ذهنت رو جمع می کنی و زندگی رو ادامه می دی . . .