طبلی دیگرگون

سلام!

یادتونه چند روز پیش یه چیزی راجع به ”الاغ“ نوشته بودم!؟ امروز یک جمله ی خوب از کتاب تنگناهای بشری پیدا کردم:

” آیا موجودی مطمئن تر، مصمم تر، مغرور تر، ژرف اندیش تر و جدی تر از الاغ سراغ داریم؟ “
(مایکل دمونتاگن)

و یک چیز دیگه :” خرد را ده مرتبه است، نه مرتبه ی آن سکوت و مرتبه ی دهم ایجاز کلام است.“

و این رو هم نمی دونم تو بلاگ قبلی نوشته بودم یا نه ولی دوباره خوندنش ضرری نداره :” اگر در میان رژه روندگان کسی با دیگران همگام نیست، شاید از آنروزست که طبلی دیگرگون می شنود. بگذاریم با آهنگی که می شنود گام بردارد، اگر چه دور و ناموزون باشد.
(اچ.دی.توریو)


و یک شعر هم از حافظ:

روی بنما و مرا گو که ز جـــان دل برگیر       پیش شمـــــــع آتش پروانه بجان گو درگیر

در لب تشنه ی ما بین و مدار آب دریغ       بر سر کشته ی خویش آی و ز خاکش بر گیر

ترک درویش مگــیر ار نبود سیم و زرش     در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر

چنــگ بنواز و بساز ار نبود عـود چه باک    آتشم عشق و دلم عود و تنم مجـــــــمر گیر

در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص   ورنه با گوشه رو و خرقـــه ی ما در ســـر گیر

صوف برکش ز سر و باده صافــــی درکش     سیم در باز و بزر سیـــــم بری در بر گــــــیر

دوست گو یارشود هر دو جهان دشمن باش   بخت گو پشت مــــکن روی زمین لشگر گیر

میل رفتن مـکن ای دوست دمی با ما باش    بر لب جوی طرب جوی و بکــــف ساغر گیر

رفته گیر از بــرم و ز آتش و آب دل و چشم      گونه ام زرد و لبم خشــــک و کنارم تر گیر

حــافظ آراسته کن بزم و بگـو واعظ را

که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر