فریاد!؟

سلام؛

من هر بار که به قصد داد و بیداد میام اینجا صفحه ی بلاگ اسکای باز نمی شه!! دیشب هم یکی از همون شبا بود که اومدم مطلب جدید (هوارِ جدید!) بگذارم که خودمو کشتم صفحه باز نشد! دیگه کی جرأت داره اونا رو اینجا بنویسه!؟!؟!  

*   *   *
دیشب به دوره گردی که با آکاردئون سلطان قلب ها رو می زد و می خوند حسودیم شد!

*   *   *
اتاق، حجم کمی بود، تا خـــــودم باشم
بیفتم از نفس و ... بی هوا خودم باشم
خودم به حرف بیایم، خودم سـکوت کنم
خودم سکوت،خودم حرف،با خودم باشم
تمـــــام دُور و برم را زمـیــــن گرفته، زمین
اگر رها کند این سایـــــــه را، خودم باشم
به خـــــــود بیایم و یکبـــــاره از خودم بروم
فرا... نه!بــدَوَم تا کجـــــــــا خـــــودم باشم
¤
هوای کوچـــــه رهــا شد،قدم...قدم...بدَوَد
اتاق،حجــــم کمـــــــی بود، با خودم باشم

اصغر معاذی