یک روز مطالعه و آپدیت...

سلام!

دیشب خواستم مثل بچه های خیلی خوب درست درس بخونم، دیدم خیلی خوابم میاد، 20 دقیقه نشد که خوابیدم.

صبح ساعت 8:30 از خواب بیدار شدم، صبحونه خوردم و یه خورده گشتم دیدم خیلی خوابم میاد 9:30 خوابیدم تا 11:30 . بیدار شدم یه کوچولو درس خوندم دیدم اصلاً حوصله شو ندارم، بدون تمرکز هم که نمی شه درس خوند!

مریم زنگ زد و بیچاره لطف کرد و کلی در باب لزوم مطالعه و اینکه بچه ها دارن خودشونو می کشن و رقابت فشرده ست و همه کلاس ثبت نام کردن و ... حرف زد و گفت می خوام غیرتیت بکنم بری سر دَرسِت.

به جان شما خیلی گرسنه ام شد ، ناهار خوردم، خیلی سنگین شدم، تا دور مغزم رو غذا گرفت. این جوری که نمیشد درس خوند! یه دوری زدم یه خورده که هضم شد کتاب معماری جهان رو برداشتم و دراز کشیدم رو تخت که با خیال راحت بخونم. زمان می گیرم برای درس خوندن (مفت که نمی شه درس خوند!) دیدم چشمام سنگین شدن، دیگه داشتن بسته می شدن که زمان رو نگه داشتم، دیدم تایمر می گه یک دقیقه و چهل و دو ثانیه!!! اعصابم خورد شد که موقع درس خوندن که می شه زمان شروع می کنه به قدم زدن!به نشانه ی اعتراض خوابیدم!! از ساعت 2:30 تا 4:30 . بیدار شدم گفتم اول یه چایی بخورم (اعتراف می کنم که تو این زمان می خواستم دنبال یه بهانه ی خوب برای درس نخوندن هم بگردم!)

یادم افتاد که حدیث دنبال کلاس ریاضی می گشت و مریم یه جایی رو معرفی کرده بود، من که نمی رم تلفن زدم به حدیث که بهش بگم و البته فرصت خوبی هم بود برای ساعتی دیگر درس نخوندن! حدیث در راه ثبت نام کلاس بود!

فکر کردم دیگه واقعاً هیچ راهی نداره، مثل اینکه باید درس بخونم که چشمم افتاد به کامپیوتر...به ذهنم رسید که جهت اشاعه ی فرهنگ مطالعه بهتره که وبلاگ آپدیت کنم!!!

(قول می دم دیگه درست درس بخونم (!؟!؟!؟) چرا این جوری چپ چپ نگاه می کنی   )

نظرات 25 + ارسال نظر
اشکان یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 07:07 ب.ظ http://nikolass.persianblog.com

سلام/درست میشه/همش تقصیر آب و هواس بهار ادم همش خوابش میاد.

[ بدون نام ] یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:48 ب.ظ

جاتون خالی منم برعکس روزای دیگه کلی بعدازظهر خوابیدم کلی هم خوش گذشت! ولی برای رفع عذاب وجدان اون تا بلند شدم رفتم مصالح خوندم ولی هنوز چشمام باز نشده بود اصلا یه سری کلماتو نمی دیدم!!!!!!!!!!!!!!! الانم که در خدمت شمام البته امروز به اندازه زیادی از نظر درس خواندن خودمو شرمنده کردم جایزشم در خدمت شما بودن بود!

احد دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:25 ق.ظ http://1sar2goosh.persianblog.com

سلام.انگیزه عامل مهمی در پیشرفت شما و کامپیوتر عامل بدبختی آدمه.پیشنهاد میکنم با دوستات بری کتابخونه.در ضمن فریدون مشیری هم که گذاشتی.آفرین خوبه.موفق باشی.

ساسان . م . ک . عاصی دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:25 ق.ظ http://pandopan.persianblog.com

این بالشت به بالشت خوابیدن ( چیزیست مثل همان آتش به آتش سیگار کشیدن ) بلای جان خیلی ها هست... البته منظورم خودم نیستم ها... بنده اساسا سرم را از روی بالش بلند نمی کنم! و جای دوستان خالی در یک ماه اخیر کمتر از چهل صفحه کتاب خواندم...
رسم عجیبی دارد روزگار... این خمودگی حیرت آور هم که گربانگیر شده این زمانها شاید از همین رسوم عجیب روزگار باشد... مثل امتحانی که خودمان از خودمان می گیریم ... گاهی که کسلم و خسته و همزمان به یاد چند ماه پیش و تمرینات مداوم بدن می افنتم، بدجور حرصی می شوم از دست خودم... در لحظه تصمیم می گیرم حرکت خارق العاده ای انجام بدهم و مثلا یک حرکت باله را تقلید کنم و نتیجه اش یک عضله گرفته و یا مهرهای له شده کمر است همیشه... می دانم که باید نم نمک سر کشید از زیر این ابر خمودگی... در مورد قلب ضعیف هم گفته بودید؛ می خواهم بگویم شاید همین قلبهای ضعیفند که می توانند این صخره مرده را تکان بدهند و فرو اندازند از کوه و رود را دوباره جریان بخشند... شاید هم این خمودگی نتیجه همین سنگ باشد و مردابی که گرفتارش آمده ایم...
خوشحالم که هنوز می نویسید. سربلند و پیروز باشید.

پیام دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:11 ب.ظ http://payamra.com

میگم سحر جان .. میخواهی دکتر خبر کنم برات ؟ خیلی انگاری ضعیف شده ایی .....

امیر حسین دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:18 ب.ظ

salam,omidvaram khoob bashi.
be khatere in webloge ghashang tabrik migam.taghriban tamame matalebe safe ro khonndam.
jaleb o samimi bood
omidvaram moaffagh bashi.

ریحانه دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:32 ب.ظ http://raihaneh.persianblog.com

سلام . تبریک می گم . حداقل تو امر بهانه پیدا کردن موفقید . این خودش یک نوع استعداد . کم آدم ژیدا میشه با این حالت . به هر حال خوبه آدم تو هر حالتی خودش رو راضی کنه .

صالح سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:40 ق.ظ

می بینم هنوزم داری درس می خونی. بهتر نیست آواز بخونی؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:26 ب.ظ

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:26 ب.ظ

ye ashena سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:27 ب.ظ http://sab1631.persianblog.com

salam man ke chesham anemikhoreh u dars bekhoni

وستا سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:06 ب.ظ http://vesta.persianblog.com

نه قربونت تو درس خون نمیشی! آخه وبلاگتم مثل بچه آدم آپدیت نمیکنی. حالا عیب نداره منهم وقتی به امتحانات نزدیک میشم تازه بازیگوش میشم و همش خوابم میاد! الان هم یک دنیا کار دارم اومدم وب گردی!

امیر چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:08 ق.ظ http://amir-parandian.persianblog.com

سلاممممممممم....مگگه اینکه اتفاقات نادری مثل درس خوندن برات پیش بیاد که درس بخونی

مهدی شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:34 ق.ظ http://www.shere-eshgh.tk

به زیر نور مهتاب شبانه/// دو عاشق در کنار هم نشستند/// برای اولین و آخرین بار/// ز جان و دل گران عهدی ببستند///....... سلام دوست خوبم..... من آپ کردم حتما بیا خوشحال می شم....موفق باشی

محمد رضا دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:39 ق.ظ http://mamazy.persianblog.com

سلام .... ببینم آرزوی پارسالت چی بود که برآورده شد .... نکنه سیزده پارسال درختی که گره زده بودی بختت و باز کرده و روونه خونه شوهر شدی ؟؟؟؟ ..... پس چرا این چیز میزا رو مینویسی .... از نی نی تون برامون بنویس .... اسمشو چی گذاشتین ؟؟؟؟ .... اگر هم تو راه داری و پا به ماهی اسمشو بزار محمد رضا تا یه بچه باحال از آب در بیاد .... اصولا همه محمد رضا ها توپپپپپن ( چشمک)

مغز متفکر دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.imdb.com/

بی خود واسه ما فیلم بازی نکن . تابلوست که خر می رونی!!!

اران سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:31 ق.ظ http://darzi.persianblog.com

پیامت منوسره نوشتن آورد مرسی

مکتوب چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:09 ق.ظ http://j1st4ever.persianblog

خسته نباشید شما! ما به جوانان سخت کوش و با پشتکاری مثل شما افتخار میکنیم ... آینده مال شو (( ماست )) !

مکتوب چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:14 ق.ظ http://j1st4ever.persianblog

یه کلام حرف جدی :‌ مواظب باش به (( خودت)) خیانت نکنی . هر کاری که میتونی برای خودت بکن تا بعدها ................................................. دیگه حرفا انقدر گفته شده که کلیشه ای و تکراری و بی اثر شده . بهرحال خدا کمکت باشه .. منم دم کنکور اینطوری بودم ... اما یه پیشنهاد خوبم دارم :‌نماز اول وقت .... آدمو منظم میکنه

مالک یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:13 ق.ظ http://malekonline.blogspot.com

تقریبا این قصه هر روز منه
welcome to my word ;)

مرد قبیله دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:04 ب.ظ http://hallowsky.blogfa.com

سلام
وبلاگ زیبایی دارین بهتون تبریک میگم
درس درس این همیشه برای من یک کلمه زجر آور بوده
موفق باشی

Sarvenaz چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:40 ق.ظ http://www.a3moone-abi.blogspot.com/

eshkal nadare...in masaael ziad pish miad faghat gholeton yadeton nare :P

Blue Whisper چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:58 ب.ظ http://Deleted !

سلام.

یک زمانی Blue Whisper بودم ! ... یادتون هست ؟ ...

... از اون زمان که خود کشی کردم تا حالا ... خیلی می گذره ...

زندگی هنوز در جریانه !!!

...

بایا جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:27 ب.ظ http://baya.persianblog.com

سخت نگیر فدات شم.. ترم دیگه انشاالله..

ریحانه چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:00 ق.ظ http://raihaneh.persianblog.com

سلام . هنوز سیر مطالعاتی شما تموم نشده ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد