رؤیای واقعی!

حس خیلی خوبی دارم،‌ هر چند که الآن حالم خوب نیست و یه خورده منگم و بی حوصله، ولی حس خوبی دارم.
حس می کنم دارم درست قدم بر می دارم و راهی رو می رم که باید برم. حس می کنم رسیدم به جایی که به تصمیماتی که می گیرم شدیداً اعتماد دارم و به نتیجه ای که می خوام بگیرم اعتقاد دارم! راه جدیدی که انتخاب کردم همونیه که همیشه تو همه ی رگ های بدنم جاری بوده و تو مویرگ های مغزم می پیچیده تا حالا...، تو این زمان خاص، تو این شرایط عالی، همه چیز دست به دست هم بده و بیاد تو دنیای واقعی!

به دنیای واقعی خوش اومدی رؤیای همیشگی سحر!!

* * * *

می خوام دیگه رسماً از رشته ی معماری انصراف بدم و رشته ی علوم اجتماعی رو در دوره های فراگیر پیام نور ادامه بدم!

ممنونم،

از امین عزیز که برای ادامه ی تحصیلم در رشته ی معماری خیلی تلاش کرد.
از دانشگاه کاشان و گروه معماری که با شرایط سختشون منو ترغیب به انصراف کردند.
از بنیانگذار دوره های فراگیر که این شرایط رو بوجود آوردن.
از بی خبری که باخبر مختصری از راه پیش رویم را به موقع برایم شرح داد.
از استادی که با یک جمله انگیزه ی بیشتری ایجاد کرد.
از مشاوری که 4 سال پیش پیشنهاد انتخاب رشته های مقطع کاردانی رو داد.
از استاد محترمی که گفت اگه عاشق معماری نیستی ادامه نده و من همون لحظه از کلاسشون بیرون اومدم و دیگه دانشگاه نرفتم.
از همه ی مشاورانی که راهنماییم کردند (بخصوص عمه جان و محبوبه جان!!)
از توماس ادیسون، گراهام بل، بیل گیتس، ... بلاگ اسکای!
و قطعاً خانواده ی محترم رجبی!!

 

(خدا جون، یه دنیا شکرت!!.)

نظرات 23 + ارسال نظر
عطا و حسام سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:29 ب.ظ http://bia2meshki.blogsky.com

سلام خوبی؟
وبلاگ زیبایی دارین
اگه با تبادل لینک موافقین به من خبرشو بدین
ممنون
و خدانگهدار

خانواده ی محترم رجبی سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:36 ب.ظ

خواهش فرمودیم!

مانی چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:43 ق.ظ http://manitala.persianblog.com

سلام.
من همیشه ستایشگر تصمیمات قاطع و جسورانه هستم. خوشحالم که تصمیم درست گرفته ای.
در ضمن الوتریا نوشته ساموئل بکت است که چند ماه پیش با کارگردانی و بازی محمدرضا جوزی در کارگاه نمایش تئاتر شهر روی صحنه رفت و تئاتری فوق العاده جذاب و متفاوت بود.

شاد باش

میترا چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:03 ب.ظ http://nedaayedel.blogsky.com

سلام سحر جونم
تبریک به خاطر تصمیم جدید موفق باشی

مرجان چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:29 ب.ظ

سحر عزیزم به خاطر انتخاب جدیدت تبریک می گم.بهت افتخار می کنم که رشته ای رو انتخاب کردی که حیاتی ترین رشته برای جامعه بحران زده ماست و از صمیم قلب موفقیتت را در این رشته آرزو می کنم.تلاش کن برای ساختن ایرانی که آرزویش را داریم...(راستی یه چیزی یادم رفت من حتی دوست فاطمه هم نیستم...حتی اونم منو نمی شناسه...ولی من همتونو می شناسم و کلی دوستون دارم)

سلام مرجان جون، خیلی از لطفت ممنونم. امیدوارم هممون به هدفهای خوبمون برسیم!
راستش بعد از میلی که برات فرستادم فکر کردم شاید دوست فاطمه هم نباشی ؛) ولی مهم اینه که فعلا هممون با هم دوستیم :-*

بی هدف چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:51 ب.ظ http://aimless.persianblog.com

ای کاش همیشه همه آدمها راهشون همانی باشه که دوست دارن موفق باشی همیشه

مرتضی چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 07:53 ب.ظ http://harfeno.blogfa.com

ایول دختر دایی همسر جان به آقاتون سلام برسوونین

ما متعلق به شماییم! شما هم به خانومتون سلام برسونین! تشریف نمیارین این طرفا!؟ (شوخیٍ با مزه یی بود نه!؟)

یکی از اقوام همسر فرد نظردهندهء قبل چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:17 ب.ظ

سحرجونم بهترین ها همیشه برای بهترین ها پیش خواهد آمد:*...
بعدش میگم که نام رو شما توجه کردی؟!D:!!!

گرفتم!!!!!!!دارمت!!!!!! :-* :-*
۱۲۳۴۵۶۷!!!!! نه!؟ ؛)

تیبا چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:04 ب.ظ

سحرم واقعا می خوای این کارو بکنی؟ فقط امیدوارم همه چیز همون جور که می خوای پیش بره...

تیبای عزیزم اصلا نگران نباش!!اصلا!!مهم اینه که ما دیگه هیچ جا با استاد نکویی کلاس نداریم!!!! ؛)

صالح پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:25 ق.ظ http://salehdna.persianblog.com/

این وبلاگ عجیب ترین وبلاگ قدیمیه که می شناسم./ می شه نیم ساعته تصمیم گرفت و کوله رو بست و به مسافرت رفت. کیف داره. غرور میاره. خیلی خوبه...

عجیب اما واقعی!؟!؟ امیدوارم!

فرامرز پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:16 ق.ظ http://faramarzjoon.blogsky.com

سلام ..جالب بود ..آخرای نوشتتو خیلی خوب تموم کردی ...امیدورام در مسیر جدید که قرار گرفتی موفق باشی و همیشه شاداب ..ـ(منم و یه دنیا تنها)

پیام پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:16 ب.ظ http://payamra.com

اگر این حس واقعیه که باید قدرشو بدونی و مواظبش باشی ...

SAMP پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:07 ب.ظ http://:-? sure u r ... ! .stp

:-S:-S:-S man be nobeye khodam mazerat mikham sokhanani az your mam : afarin bar in hosho oo zekavat kee reshteye memarie kashan ro gozashti kenar va olome ejtemaE ee payame nor ro dar pish gerefte chesh nakhori (az tarafe man : angale jamee e ) dar akhar goftan daset dard sahar khanom khodet mifahmi chi goftam!!!111 va ahsant bar moshaverine to (beran chelo kababi bezanan ) va in entekhab baese bohto heyrate hame gan khahad shood !! payane khabar !
[-([-([-([-( dar zire zaban : cheghad in bache doEd vase in zahmat keshid !!11
:D talabeyi ghazie mashine saltanatio 2bare begam ???!?!!?1

دیدی مامانی! من از بچهگیم با هوش بودم مگه نه ؛) از بچه گی همه ی قوری ها تش بودن، مگه نه!؟
(پسرم از لفظ من استفاده نکنه!)
در ضمن من در دعوای عروس و خواهر شوهر دخالت نمی کنم!!!! فقط می دونم پدرشون چلو کبابی داشتن!!!!!
ما را چه به بهت همگان!!!
اون بچه هم باید موفقیت منو بخواد دیگه، مگه نه!؟
(ماشین خیلی سلطنتی شده نه!؟!؟ از چه لحاظ!؟ چرا؟!)

Ashkan پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:27 ب.ظ http://nikolass.persianblog.com

نمیدونم کار خوبی می کنی یا نه اما کاری که دلی باشه اکثرا به ضرر آدم تموم میشه.(به نقل از کسی که اکثرا کارا به ضررش تموم شدن)

اتفاقا من خیلی کاری به کار دلم ندارم!! می دونم گاهی زیر آبی میره!

منا شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:37 ب.ظ

سلام سحر جون...خوبی؟
میخواستم بگم خدا تو رو دوباره به ما برگردوند.....

منا یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:47 ق.ظ

بازم سلام.....
حدیث سلامتون رو خیلی رسوند و گفت که سحر پس کی برمیگردی خونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام منا جون!!!! خوبی!؟!؟؟
چقدر خوب کاری کردی که دوباره پیام گذاشتی دستت درد نکنه چون من فکر کردم شما یک منای دیگه هستین!! الآن تازه فهمیدم که این افتخار از جانب نوعروسمون نصیبم شده!!!! خیلی خیلی تبریک می گم و به پای هم جوون بمونین مادر!!! (زیادی فعلا ذوق کردم!!)
به حدیث هم سلام برسونین و بگین تا وقتی که نظرش راجع به فرشته عوض نشده بر نمی گردم!!!!
(به این میگن استفاده ی ابزاری از وبلاگ!! کار خوبیه! )

حدیث یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:06 ب.ظ

سلام سلام سلام سحر جونم
خوبی؟ببخشید هول کردم بعد از مدتها اومدم...
کار خودتو کردی اخرش؟؟؟!!!!البته هیچ کدوم از کارهای سحر خانم که تعجب نداره(الیس...)
هنوز نظرم راجع به فرشته همونه ): خیلی بی شخصیتم.میدونم...
راستی اگه دانشگاه جدید پله داشت خبرشو بدی ممنون میشم...

به به سلام خانوم!!!!! افتخار دادین! قالب سیاه ما رو نورانی فرمودین! (به خصوص کمربندشو!!!!)
آلیس....ای بابا! جوونی کجایی!؟
دخترم سعی کن چشمت رو به حقایق باز کنی (نگران مامانت و منا شدم!!) این اصلا نشونه ی خوبی نیستا!!!!!
من شهرم رو عوض کردم که دیگه با هم تو یه پله نباشیم! چی فکر کردی!!!
امیدوارم به زودی ببینمت...

محمد آذری یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:00 ب.ظ http://www.iitalya.blogsky.com

salam


? khoobi ke sahar kahanomi


bebeen har kary ke dary mikoni


va har tasmimi ke dary


hatta age oon chee zy ke mihasty nashod vali


ino bedoonke


zendegi jaryane khodesho dare


va ma adama


vas e hamin doveedanao residan ha sakhte shodeem


hala age ham bazi vaghta nemishe


khodesh ba z hadee aghal


mishe ye tajrobe



pas vaghteto motmaen bash ke haroom nakardy



hatta age barha taghire reshte bedi


hala taghire reshte ke khili morede joeye


ino man daram behet migam ke asheghe tajrobe_adame safar_khili ejtemaey


va khili moasheratyam


rasty in qadr harf zadam dasht yadam miraft



veb loget vaghean matin va ghashango ja oftadast


vasat arezooye salamat saadat va movafaghyat daram



yaali



mohammad azari

سلام،
باور کنین هر کدوم از این جمله ها پٌر حس خوبم می کنن...ممنونم!

مرجان دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:48 ق.ظ

سحر نازنینم می دونم شاید اهمیتی نداشته باشه اما گفتم بگم شاید این فتح بابی باشه برای اینکه بتونیم همدیگرو ببینیم...من دوست دختر عمتونم.دوست زهره.(به خدا نمی دونم چرا یه هویی...هویجوری...انقدر حس کردم شما هارو دوست دارم...اگه بدونی چقدر سر این حس تو مدرسه مسخرم کردن...اماخب چی کار کنم.دوستون دارم دیگه........)

سلام مرجان جون!
من همین که یه دوست خوب دارم کافیه!
راستش من عمو ندارم ولی یه زهره ی گل دارم!!
هیچ وقت به حس خوبی که داری شک نکن (همین طور که من الآن دارم!) مهم نیست بقیه چه عکس العملی نشون می دن!
بازم ممنونم که بهم سر می زنی!

سارا شنبه 14 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:34 ق.ظ http://www.myspace.com/foreversara

Valla che arz konam???!!

سارا شنبه 14 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:38 ق.ظ http://www.myspace.com/foreversara

Man chikar konam ba to akhe? Khoobe baz dari esme mano pak mikoni! Hameye oona ke fekr mikardan to adami kojan bebinan!???

هاجر پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:45 ب.ظ

سلام
من هاجرم و در رشته ی علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان درس می خونم
خوش اومدی. می تونیم با هم بیشتر دوست بشیم

رضا اسلامی جمعه 27 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:16 ب.ظ

باسلام ودرود
بزرگی میگه: انسان نمیتواند از سایه اش بگر یزد
منم یه روزی استادم بهم گفت که اگه عاشق مکانیک نیستی
بیخیالش شو اما من بعد از شش سال یه چند ماهییه که این جسارت رو پیدا کردم که تصمیم بگیرم رشته مورد علاقه ام علوم اجتماعی رو(تو دوره های فراگیر) بخونم و تا مقاطع بالا ادامه بدم تا بتونم به خیلی از سوالاتی که در این زمینه تو ذهنم بی جواب مونده پاسخ بدم .فقط مایلم تو دانشگاهی باشه که اساتیدی رهنما و سطح علمی قابل قبولی داشته باشه...
در صورت امکان راهنماییم کنید(رضا ازکرج)


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد