از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل،
از همان روزی که فرزندانِ «آدم»،
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید؛
آدمیت مرد!
گرچه آدم زنده بود .
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند،
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند،
آدمیت مرده بود
بعد، دنیا هِی پر از آدم شد و این آسیاب،
گشت و گشت،
قرن ها از مرگ « آدم » هم گذشت.
ای دریغ،
آدمیت بر نگشت!
قرن ِ ما
روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبی ها تهی ست
صحبت از آزادگی، پاکی، مروّت، ابلهی ست!
.....
فریدون مشیری
روزگار مرگ انسانیت نیست ما انسانها هستیم که به گردن روزگار می اندازیم اعمال خبیثانه خود را
زندگی آب تنی کردن درحوضچه اکنون است
رختها رابکنیم
آب در یک قدمیست...سحر نازنینم خیلی تلخ نگاه می کنی!
امیدوارم ملیکای عزیزمان هم زودتر خوب بشه
فاز منفی e نیمچه!!!!
حال جنابعالی را باید گرفت تا بفهمی که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد و همچین بقیه پْپه تشریف ندارن!!!
سلام.
اگه آدمیت از اول اول وجود داشت ما الان به جای زمین توی بهشت بودیم...!
...و تاریخ تکرار می شود ...