آدمیت!؟

از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل،
از همان روزی که فرزندانِ «آدم»،
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید؛
آدمیت مرد!
گرچه آدم زنده بود .
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند،
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند،
آدمیت مرده بود
بعد، دنیا هِی پر از آدم شد و این آسیاب،
گشت و گشت،
قرن ها از مرگ « آدم » هم گذشت.
ای دریغ،
آدمیت بر نگشت!
قرن ِ ما
روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبی ها تهی ست
صحبت از آزادگی، پاکی، مروّت، ابلهی ست!
.....

فریدون مشیری

 

نظرات 5 + ارسال نظر
جودی آبوت یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:42 ب.ظ http://judy-abbott.blogsky.com

روزگار مرگ انسانیت نیست ما انسانها هستیم که به گردن روزگار می اندازیم اعمال خبیثانه خود را

مرجان یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:10 ب.ظ

زندگی آب تنی کردن درحوضچه اکنون است
رختها رابکنیم
آب در یک قدمیست...سحر نازنینم خیلی تلخ نگاه می کنی!
امیدوارم ملیکای عزیزمان هم زودتر خوب بشه

S4Mp یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:48 ب.ظ

فاز منفی e نیمچه!!!!

حال جنابعالی را باید گرفت تا بفهمی که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد و همچین بقیه پْپه تشریف ندارن!!!

امین دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:08 ق.ظ http://www.lonely.myblog.ir

سلام.
اگه آدمیت از اول اول وجود داشت ما الان به جای زمین توی بهشت بودیم...!

فخری سه‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:41 ق.ظ http://www.mypardis.com/public/zanan

...و تاریخ تکرار می شود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد