تنوری!

یک عکسِ تنوری از غروبِ نیم ساعت پیش در آسمان کاشان!

نظرات 25 + ارسال نظر
محمد سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:30 ق.ظ http://MANVTO.IRXBLOG.COM

سلام.....
شدم اولین نظر دهتده هر پستت....
خیلی غروب زیبایی هست .....
یه چیز جالب به نظر ت چند رنگ رو داری توی این تصویر میبینی....نگاه کن!!!!!!...
به من هم سر بزنی مثل همیشه خوشحال میشم.....

sHiMa سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:10 ق.ظ

WOW
خیلی قشنگ ِ سحر جونی :*
یادت نره از سحرش هم عکس بگیر :)
فربانت
شیما :*

شیما جونم عکس گرفتن از سحر خیلی کار سختیه!!!!! به خصوص دیدنش!!! یعنی به خصوص اون وقته صبح ؛)
من اصلا خوابالو نیستما .... نه.... اصلا!!!!!!
:-* :-*

پیام سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:39 ق.ظ http://payamra.com

اسمون شهرتون چقدر قشنگه ....

منا سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:18 ب.ظ

وای ازش میترسم یه جورایی....
فکر میکنم جهنم این شکلیه.....................

قبل از اینکه شما این رو بگین من خیلی راجع به این عکس رمانتیک فکر می کردم! ولی حالا دیگه نه :(

صفیه سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:57 ب.ظ

سلام سحر جون! چقدر عکست زیباست!
ولی واقعا دقت که میکنم اون مرکزش مثل آتیشه . یاد گوشت ... می افتم.
سحر دقتت به غروب بیش از اندازه شده، فکر کنم دیگه داری معتاد میشی، باید هر چه زودتر خونتون رو عوض کنیم. میدونی یه راه دیگه هم داره! نباید تو خونه تنها باشین، هی باید مهمون دعوت کنی ، خوب البته کی از ما بهتر؟ چشم، حالا که اصرار می کنی چرا که نه؟ میدونی که ما همیشه پایه ایم.
صبر کن به نگین یه زنگ بزنم... .آره اونم مشکلی نداره. امشب دیگه؟ چطوره یه شب در میون بیایم؟

این عکس رو دیدی سیر شدی صفیه جون!؟
خدا رو شکر عروسی مژگان جون میرین دیگه مهمونی می خواین چی کار!؟!؟ بعدشم که ایشالا عروسیه پسرخاله جون!! نگین هم راضیه!

مرجان سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:59 ب.ظ http://tara65.blogsky.com

خوش به حالت سحر.کاشان باید شهر آروم وبی دغدغه ای باشه...داشتم فکر می کردم چه موهبتی نصیبت شده!من این آسمون رو فقط تو فیلم ها و کارت پستال ها و مای پیکچر ویندوز دیده بودم...راستی ممنونم مامانی که به فکرمی...

سید محسن سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:25 ب.ظ http://m-shorideh.persianblog.com

به نام حضرت دوست


عکس زیبایی بود
با ترکیب رنگهای بسیار زیبا


در پناه حضرت دوست

اران چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:58 ق.ظ http://darzi.persianblog.com

مرسی سر زدی
گرفتاری زندگی امریکایی خیلی زیاده /دوست دارم شروع کنم به نوشتن ولی کو وقت

آمیرزا جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ب.ظ http://ghanaat.persianblog.com

کاشان شهر زیبای من . مرسی از عکست

امیر جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:23 ب.ظ http://amir-parandian.persianblog.com

قشنگ بود

:۱۱:۱۴:۲ یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:54 ب.ظ http://1114.blogsky.com

خیلی قشنگه

فرزانه یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:19 ب.ظ http://www.fary_samy4.persianblog.com

چه خوش عکس اسمون شهر سهراب.......(دیدمش دلم املت خواست)
چرا پیش من نمیای؟؟؟؟؟؟؟؟

نوید دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:30 ب.ظ http://navidam.blogfa.com

سلام سحر جان عکس قشنگییه.وبرای من زنده کننده غروبهای غمگین کشور.راستی تازهگیها سخت شده اومدن به وبلاگت و کامنتها خیلی سختتر

مهدی دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:03 ب.ظ http://www.diarymahdi.blogsky.com

سلام سحر خانم
ممنون که وبلاگ منم سر زدی
خوشححال میشم باز هم اونورا بیایی
اگه خاستی لینک بدی بگو
عکس جالبی بود
ممنون
فعلا

احسان سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:48 ق.ظ http://ehsannaz.persianblog.com

سلام یه عکس از شبهای کاشان بگذارید لطفا

فرزانه چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:20 ق.ظ http://fary_samy4.persianblog.com

من هنوز منتظرما..............

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:48 ق.ظ

شبی خواهد رسید از راه،
که می تابد به حیرت ماه،
می لرزد به غربت برگ، می پوید پریشان،باد
فضا در ابری از اندوه
درختان سر به روی شانه های هم
-غبارآلود و غمگین- راز واری را به گوش یکدگر
آهسته می گویند.
دری را بی امان در کوچه های دور می کوبند.
چراغ خانه ای خاموش،
درها بسته،
هیچ آهنگ پایی نیست
کنار پنجره،نوری،نوایی نیست . . .
هراسان سر به ایوان می کشاند بید به جز امواج تاریکی چه خواهد دید؟
مگر امشب،کسی با آسمان،با برگ،با مهتاب
دیداری نخواهد داشت؟
به این مرغی که کو کو می زند تنها،
مگر امشب کسی پاسخ نخواهد داد؟
مگر امشب دلی در ماتم مردم نخواهد سوخت؟
مگر آن طبع شور انگیز، خورشیدی نخواهد زاد؟
کسی اینگونه خاموشی ندارد یاد . . .
شگفت انگیز نجوایی ست!
در و دیوار
به دنبال کسی انگار
می گردند و می پرسند.
از همسایه، از کوچه.
درخت از ماه،
ماه از برگ،
برگ از باد!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:54 ق.ظ

خانه تکانی کرده ام
روزهای زیادی دور ریختنی بود
توبره ام پاکِ پاک
آنچه تنها از دیروز ماند
به امروز رسید و به فردا می رسد
و زنگ نمی خورد زیر باران سالیان
حرفت بود که گفتی:...

کبوتر شکسته بال پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:02 ق.ظ http://bia-2-del.blogfa.com/

سلامممممممممممم
خوبین
مطالب جالبی دارین
مخصوصا متن های کوتاه
خوشحال میشم به منم سر بزنید
یه داستان به قلم خودم نوشتم این دفه
موفق باشید
یا علی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:10 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
غروب زیبایی بود..اما می دونی هر غروبی یک طلوعی دارد..
شاید غروب بی طلوع باشه یعنی اینقدر ضعیف بشی که غروب بتونه شکستت بده

آذرباد شنبه 20 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:18 ق.ظ http://azarbad.blogspot.com

مااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ! واقعاً چراا ؟!!!!

نسیم شنبه 20 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:27 ق.ظ http://persuade.persianblog.com

سلام
داغ بود مثل رنگ آسمون.

وهاب دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:58 ق.ظ http://galery.tk

سلام.خوبین
وای دلم رفت تا کجا اگه بدونین
خیلی قشنگ بود
غروب دوست دارم به امید طلوعی دیگر
شاد باشین

ع.ش.ق دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:22 ق.ظ http://einshinghaf.persianblog.com

غروب دوشنبه ها هم مگه اینطوریه ؟ :(

سحر جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:10 ق.ظ http://www.aidajoon.blogfa.com

سلام خیلی عکس غروبی که زدید زیباست
سراغ منم بیای خوشحال میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد