یک روز زیبا

پای کامپیوترم و پنجره ی کنار کامپیوتر بازه و هوا فوق العاده! آسمون پر از ابرای قشنگه. حیفه که ازشون عکس نگیرم می رم تو بالکنِ اتاق خواب (جایی که همیشه از اونجا از آسمون عکس می اندازم) چند تا عکس انداختم ولی آسمون خیلی قشنگ تر از اونیه که بشه به این راحتیا ازش دل کند. شال و کلاه می کنم و می رم بالا پشت بوم البته با کلی احتیاط چون تازگیا واحد روبرومون هم ساکن پیدا کرده. کتاب خانوم رو هم برداشتم از صفیه گرفتمش. اومدم بالا و یه دوری زدم و کیف آسمون رو کردم و 3 و 4 تا عکس انداختم و سعی کردم که غروب تر بشه و آسمون خوشرنگ تر دلم نمیاد که بگم خوشگل تر چون الآنم آسمون عالیه! عکسا رو که انداختم روی همون پله ی سوم که هر وقت که بخوام این بالا چیزی بخونم می شینم، نشستم و کتاب خانوم رو باز کردم قبلش رو زمین قطره هایی رو دیدم اول فکر کردم بارون اومده بعد دیدم نه خیلی کم تر از اونیه که بشه بهش گفت بارون کتاب رو باز کردم و خودم رو انداختم روش که اگه یه موقعی بارونی غافلگیرم کرد کتابِ امانت خیس نشه... دو سه خط بیشتر نخوندم که...نه واقعاً بارونه شدید هم شد. اصلاً انگار آسمون بهش بر خورده که با این همه زیباییش داره خودنمایی می کنه و من یه کتاب دستم گرفتم و دارم می خونم دلش می خواست تموم توجهم فقط به اون باشه منم اطاعت امر می کنم و عذر خواهی و کتاب خانوم رو می بستم و یه جای امن گذاشتمش و رفتم سراغ آسمون نمی دونم که حالا راضیه ازم یا نه بارون بیشتر شده صدای نخراشیده ی جوشکاری از دور میاد، اصلاً کدوم صدای جوشکاری خراشیده ست که این باشه! لعنت به این گربه های مزاحم که با صدای وقت و بی وقتشون هر حس قشنگی رو به گند می کشن... گربه هه هم ساکت شد. الآن بهترین وقته برای لذت بردن... لذت بردن از صدای قطره هایی که با قر و قمیش از آسمون میان پایین و هر جایی که بخوان خودشون رو ولو می کنن. نمی دونم حالا واقعاً هر جایی که بخوانه یا  برای اونا هم مقدر شده که هر کدوم کجا فرود بیان. آسمونِ بالای سرم خیلی هم ابر نداره و نمی دونم این قطره ها دارن از کجا میان. آسمون هر لحظه خودش رو به یه شکل در میاره و زیباییاشو به رخ می کشه! نگران کتابم هر چند وقت یه دفعه بهش سر می زنم که قطره ای خودش رو بهش نرسونده باشه و نگران صدای پام هم هستم، چون تو این هوای خوب نمی تونم یه جا وایسم و راه هم که می رم می ترسم طبقه ی پایینی ها با بیل بیان بالا پشت بوم! آخه تازه اومدن و با قوانین اینجا آشنا نیستن! صدای دزدگیر یه ماشین میاد. چقدر زشت! ما از طبیعت چیزی باقی نگذاشتیم. جالب اینجاست که تنها صدایی که به همین طبیعت تعلق داره همون صدای منفور گربه ست ولی این صدای دزدگیر خیلی قابل تحمل تر از اونه!
 بوی بارون هم که اصلا احتیاجی به تعریف و توصیف نداره... یه بوی ناب و کمیاب! تا کمر خم می شم از روی پشت بوم و از این نمای بالا قطره های بارون رو قشنگ تر می شه دید...
 فکر نمی کنم بشه عکسای خوبی گرفت چون حالا هوا خیلی ابریه و کیفیت دوربین موبایل من هم که خوب نیست. بعید می دونم خورشید بتونه خودش رو ذره ای هم به لنز دوربین من برسونه! خیلی دوست داشتم می تونستم کفشام رو در بیارم و دلهره ی صدای اونا رو بریزم بیرون! ولی وقتی چشمم به شیرین کاریه گربه ها در جای جای پشت بوم می افته ناجور پشیمون می شم!!! اصلاً کی گفته گربه در ملاء عام کاری نمی کنه؟!!؟
بارون قطع شد... نمی دونم باز داره بازی می کنه یا واقعاً دیگه حرفی نداره... می ترسم برم کتاب خانوم رو بردارم و دوباره بهش بر بخوره!
حالا آسمون پُرِ ابر شده اما بارونی نمیاد. اصلاً نفهمیدم اینا کی اومدن بالای سرم... فکر کن اگه حرکت ابرا هم می خواست با سر و صدا باشه مثل صدای چرخ دنده های صنعتی چه بلبشویی می شد!
نمی دونم چرا همه ی ابرا دارن کشیده می شن به یه طرف، از پشت یکی از این کوها دارن می رن پایین! حتماً اونجا خبریه که ابرا اونجا رفتن رو به اینجا موندن ترجیح می دن...

نظرات 46 + ارسال نظر
نجمه سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:36 ب.ظ http://manedarun.persianblog.ir

سلام سحرم.
فعال شدی؟!
مثل همیشه عکسات قشنگ بودن.

می گم دیگه... ON و OFF داره!

نجمه سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:39 ب.ظ

خودتم قشنگی!
-از کجا میدونی؟تو که ندیدیش!!

به قول اطهرم، خودشم خیلی قشنگه!!!

نجمه سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:56 ب.ظ http://manedarun.persianblog.ir

سلام.
این هم از بخت و اقبال ماست.دهن باز میکنیم٬قانون روزگار تغییر میکنه.در راستای ضایع کردن ما!!

دیدی که اومدم بالاخره!

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:26 ق.ظ

سلام...اینجا انگار واقعا آخره دنیاست...اما قشنگه...احتمالا وقتی داشتی این عکسا را میگرفتی، من تو ترافیک افتضاح تهران، داشتم به ماشین کناری .....! ما واقعا اکثر وقتا نمیفهمیم...

به اندازه ی همه ی ساکنین تهران ما اینجا بیابون داریم، ویزا بگیرین ما در خدمت همشهریان عزیز هستیم!!!!

فداحسین رضایی چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:49 ب.ظ http://zaharlove.blogfa.com/

سلام دوست عزیزم
ویلاگت شما خیلی عالی می نویسید.
ویلاگ شما قشنگه
اگز وقتی کردی به من همه سر بزنی
موفق باشی[گل][گل][گل][گل][گل][قلب]

هادی چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:35 ب.ظ http://www.star-1366.blogfa.com

خوش به حالت که هر روز یه همچین منظره هایی رو می بینی.

رئوف پنج‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:55 ق.ظ http://raoof-v86.blogsky.com

ُُسلام
واقعا عکس زیبایی هستن.
اما ببخشید اینجا کجاست انگار بیابونه!!؟
موفق باشی.

بله بیابان می باشد!

مهرنوش پنج‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:03 ب.ظ

ما هم از امروز اومدیم . امسال که از تموم برف و بارونا محروم بودم .۳ماه حبس با کتابا ( بدترین مجازات ) . یاده کتابی که ازت گرفته بودم اوفتادم ( انتظار ندارم یادت باشه ) تو اتوبوس می خوندمش که از سقف اتوبوس بارون نفوذ کرد و کتاب امانتی ...

خسته نباشی دخترم م م م م ! دختر مهندسم! نه بلکه دختر فوق مهندسم!
معلومه که یادم بود قضیه ی اتوبوس رو!!! ولی خداییش یادم نیست چه کتابی بود و یادم نبود که کتاب من بوده!!! ولی به جان خودم یادم بود ریزش بارون از سقف اتوبوس رو!

مهدی جمعه 3 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:18 ق.ظ http://Mahdisongful.blogfa.com

سلام ببخشید
من معمولا به یه وبلاگ دو دقعه نمیرم اما این دفعه فرق کرد چون یه جورایی خوشحالم نمیدونم چرا اما نه میدونم چرا چون امدنم دلیل داره برا همین اینجام راستی ممنون که جوابم رو دادی البته جواب سوالت که نوشته بودی ببخشید چون حق باشما بود نوشته بودید و من دیر دیدمش بعد اینکه این خانم یه خانم اصفهانیه خیلی هم خوبه خیلی هم خانومه غیبت نباشه پیش خودش هم میگم و گفتم لوس هم نمیشه درضمن سوم عید هم میرم برای ...... انشاالله اگه خدا بخواد این همه مشکلات رو بتونم پشت سر بزارم خیلی هنر کردم از اینکه خوشحالی من هم خوشحالم بازم ممنون و معذرت برای اشتباهم تشکر

ایشالا خوشبخت بشین مادر!!!

نگین جمعه 3 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:31 ب.ظ

عکسات فوق العادن ! من که میگم برو یه دوربین درست درمون (منظور حرفه اییه) بخر تا دیگه نگران آفتاب و لنز و این چیزا نباشی و با اون از ماه هم بتونی عکس بگیری!!!

ما با همین هم می تونیم از ماه عکس بگیریما (; نکه من به اقتصاد خانواده کمک کردم حالا می تونم برم با پولش یه دوربین هم بخرم!!!!!

نجمه جمعه 3 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:07 ب.ظ http://manedarun.persianblog.ir

سلام سحر.

سلام نجمه.

آذرباد شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:25 ق.ظ http://azarbad.blogspot.com

چی بگم والا ! هر چی بگم میترسم سوء برداشت بشه ! ولی خوب این همه توضیح نوستالژی یکجا آزار میده آدمو ! بارون و غروب و زیبایی و بیابون و تنهاییو ......... ! میدونی نوستالژی رو نباید توضیح داد ، باید فقط دید ، مثل شب بی تکلف کویر . دیگه هیچی بهش اضافه نکن ! البته بی تکلفش هم زیاده !
شب ، کویر

شما هر چی دوست دارین بگین!! باور کنین اگر سحر گاهی چیزی می گه فقط شوخیه و منظور خاصی نداره!!!

نجمه شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:17 ب.ظ http://manedarun.persianblog.ir

علیک سلام سحر!!:-)

HOLY SLAVE یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:27 ب.ظ http://www.shekaramiz.blogsky.com/

salam.
babate sar zadan be web loge ma o nazare ghashanget mamnun.
rasti in aksa ke gerefti baram ashna mizane.shoma sakene kojayi?
akhe inja asemun o khakesh shabihe yazd e .
mokhlesam khaf.

سلام.
آسمان و خاک اینجا متعلق به کاشان می باشد!

لورکا یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:18 ب.ظ http://www.kabul.parsibox.com

سحر عزیز سلام، نامت زیباست مانند وبلاگت. هر گاه فرصت داشتید به وبلاگ من هم سری بزنید. من از افغانستان می نویسم و گاهگاهی هم در مورد ایران نوشته می کنم.
موفق و پیروز باشید.

با کمال میل! از آشناییت خوشحالم!

صفیه سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:25 ق.ظ

سحر عزیزم! عکسات خیلی قشنگن!‌ دستت درد نکنه ما رو هم شریک کردی! کاشکی لحظات قشنگت رو با اضطراب خانوم طی نمی کردی. عزیزم واقعا قابلت رو نداره. من عذر می خوام که قبلش راجع به چسبا حرف زدم. کارم احمقانه بود ولی واقعا منظوری نداشتم! ): فدای سرت دخترررررررررررررررررررررم! اونو از عمه قبول کن! از این عمه پیرت! اهه اهه (صدای سرفه!)

مانده تا برف زمین آب شود.
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر.
ناتمام است درخت.
زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
و طلوع سر غوک از افق درک حیات.
مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عید.
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه برف
تشنه زمزمه ام.

می دونی که چقدر از خوندن این پیامت عصبانی شدم و با دادی که سرت کشیدم یه خورده راحت شدم! پس اینجا ساکت می شم!

رهگذر(سید کریم) چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:42 ق.ظ http://rangebarg.blogfa.com

سحرخواهر خوبم سلام.(گل)
اگه یه وقت خواستی چیزی ببندی درست ببند. حتی خالی!!(چشمک)
ظاهر عکسات نشون میده که تو بیابون عکس گرفتید (حداقل عکس آخریت اینجوری نشون میده) و در این میان روشن شدن چند مساله حایز اهمیت است:
ا- شاید زوم دوربین موبایل شما ۴۰X هستش!!!(تعجب)
۲- اگه کسی واسه عکاسی میره پشت بوم کتاب رمان چند صد صفحه ای بهنود رو چرا با خودش میبره؟؟؟؟که این خودش چند نظریه دارد که ما به خاطر عدم اطاله کلام از آن میپرهیزیم.
۳- صدای جوشکاری تو منطقه مسکونی آپارتمانی؟؟؟؟؟!!!!!!
۴- ولی با این همه ، دلیل نمیشه که از عکسای قشنگت خوشمان نیاید.(لبخند)

سلام... دوست داشتم اول کمی فکر می کردید یا حداقل سوال هاتون رو می پرسیدین و اگه قانع نمی شدید اون جمله ی اول رو می نوشتید...
قبلا در وبلاگ عکسی گذاشتم، منظره ی یکی از پنجره های خونمون:
http://saharam.blogsky.com/?PostID=168
یا این گلهایی که در بالکن گذاشتم و ازشون عکس انداختم:
http://saharam.blogsky.com/?PostID=211
1-پس می بینین که بیابون فاصله ای با خونمون نداره و لازم نیست دوربینم زوم 40x داشته باشه و اون عکسها بدون زوم گرفته شدند.
2- شما در آنِ واحد فقط یک کار می تونین انجام بدین!؟!؟ من می تونم به پشت بوم برم، از هوا لذت ببرم، کتابی بخونم و هر وقت آسمون نقش قشنگ تری بست عکسی بگیرم! به خصوص که دو ساعتی تا غروب مونده بود که می خواستم از اونم عکس بگیرم. باید دو ساعت یه لنگه پا وایمیستادم چون اومدم عکس بگیرم؟!
3- امکان نداره آدم در پشت بوم یک منطقه ی مسکونی ایستاده باشه و صدای جوشکاری بشنوه؟!!؟؟! این دیگه از اون حرفا بود! به خصوص که قطعا یک بیابون هزاران نقطه داره برای ساختمان سازی...
4- ممنونم
اضافه می کنم:
5- از این ناراحت شدم که همیشه به نظرم پست ترین کار دروغگویی هستش و حالا یکی پیدا بشه و خیلی راحت همین صفت پست رو بهت نسبت بده...
6- از این خوشحال شدم که حداقل این متن رو خوندین و بهش فکر کردین، مطمئنم خیلی از پیام های این متن بدون خوندن گذاشته شده!

ریحانه چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:08 ق.ظ http://raihaneh.persianblog.com

سلام
انشا الله یه روز ما دلت رو بسوزونیم .

صالح پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:21 ق.ظ

آفتاب شرمگین
موی گیاه پررنگ
کوه
ابر زمستانی
آسمان
چشم
عکس
زمان

milad پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:24 ب.ظ http://coffeecigaret.blogfa.com

jedan jaye didani.adrese weblogeto mitoni befresti

جانم!؟!؟!؟!؟

رهگذر(سید کریم) پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:51 ب.ظ

(شکلک خجالت).(شکلک خجالت).(شکلک خجالت).(شکلک خجالت).(شکلک خجالت).(شکلک خجالت).(شکلک خجالت).
سحر منو و نسبت دورغ گویی به شما؟؟!!!!(شکلک تعجب).(شکلک تعجب).(شکلک تعجب).(شکلک تعجب)
منتظر آپ های بعدیت هستم. تابعد(شکلک خداحافظی)(شکلک خداحافظی).(شکلک خداحافظی)

(شکلک لبخند)

نجمه پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:22 ب.ظ http://manedarun.persianblog.ir

سلام سحرم.
نمی خوای آپ کنی؟!
نمی‌خوای به ما سر بزنی؟!
نخواه!به زور که نمیتونم مجبورت کنم!
و بدون!کسایی هستن که چشم به راهن!
شب جمعه است.[نیشخند میزنیم!!]

شیما جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:21 ق.ظ http://sheema.blogfa.com/

سحر گلم سلام.
اول بگم که عکس ها معرکه بودن.
دوم اینکه اینجور وقت ها جای ماهایی که نیستیم از این آب و هوا تو وطن خودمون لذت ببریم هم یکمی نفس بکش.
واااای که پشت بوم و بارون و کتاب چه حالی میده ... فکر کنم به قول خودت تعریف شدنی نیست.
خوب و خوش باش همیشههههههه :):x
شیما

حتماْ شیمای عزیز! خیلی از لطف همیشگیت ممنونم!

نجمه جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:48 ب.ظ http://manedarun.persianblog.ir

سلام.
هنوز که همونه!

محتشمی شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:21 ب.ظ http://mohtashami.info

سلام نازنین
ترس چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با مابودی ترسی نبود
دوباره چه شد در آن دیار
من شجاعان زیاد می شناسم از کاشان
تردید نکن

کاشان؟ ترس؟!‌من تکذیب می کنم!

puffer شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:36 ب.ظ http://faaal.blogsky.com

سلام.ممنون که سر زدی.من منتظرت تو این وبلاگ هستم.
www.narafigh-ha.blogfa.com

رهگذر(سید کریم) دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:54 ق.ظ http://rangebarg.blogfa.com

سلام سحرم.
الان که عکسا رو دوباره می بینم با اون توضیحاتی که فرمودین. می بینم که خیلی خوش به حالتونه که اینقده با طبیعت نزدیکین. خوش به سعادتتون. به یاد ما هم بالای پشت بوم نفس عمیق بکشین.
راستی واسه چی اومده ام؟.......یادم رفت....آها یادم اومد ...خواستم بگم که آپیده ام. بیا بهم سر بزن. باشه؟(شکلک انتظار) این شکلک اختراعی خودمان است.

نجمه سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:03 ق.ظ http://manedarun.persianblog.ir

سلام.
سحرم نمیخوای آپ کنی؟!حداقل به ما سر بزن!خیلی وقته چشم به راهیم.

فخری سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:39 ب.ظ http://mohtashami.info

سلام گلم
خوشحالم که به دیدار عزیزان شاد می شوید به زودی
دلمان تنگ می شود
زیاده سلام رسان باشید
می بوسمتان

ظهری پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:35 ب.ظ http://bustansaribakhsh.persianblog.ir

اینجا دعوایه
دلم لک زده واسه یه دعوای حسابی
ولی نه توی بلاگ سحر که خیلی خانم تمام هست این کار کلن ممنوع میباشد
ولی نظر شخص شخیصمو خاسته باشید البته ملالی نیس جز دوری شما صحبت ملال شد میدونید در شیمی محلول یک ملال و دوملال وغیره درست میشه یه همکلاسی شوتی داشتیم به دبیر شیمی مان یه روز گفت محلول ملال آور(به فتح میم بخوانید) درست میکنیم همه کلاس از خنده ریسه رفتند. حالا دبیر میگفت که والله محلول ضد ملال آور باید درست کرد وهر وقت تو رو آوردم پای تخته باید من اونو بخورم
خب نظرمنم گویا از محلول ملال آور همکلاسی ام ملال آورتر شد. میبخشید اینقد ملال آور نظر دادم
خب بشنویید نظرممو در مورد عکس آخه میدونید بنده کار تفسیر عکسای ماهواره ای رو هم انجام میدم حالا این عکسای سحر خانم گل که از روی پشت بوم گرفتن کاری بسیار بسیار بسیار ساده برای اینجانب میباشد کلن بنده تفسیر عکسای زمینی رو میذارم عهده شاگردام یعنی اصن نیگاهشون هم نمیکنم تازه بسیاری از عکسای ماهواره ای فواصل نزدیک وغیر محرمانه رو هم میسارم دست شاگردام تا اونا نظر بدم
علی ایحال چون نزدیکی نوروز هست وشاگردام از موقعیتت محرمانه استقرار بنده ناراحت بودن ودستشان مدام عکسای خانوادگی شون وطبیعت زندگی شهر ودیارشون بود به مرخصی فرستادم شان

سحر از ذهن فعال شما تشکر ویژه می نماید!!!

ظهری پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:42 ب.ظ http://bustansaribakhsh.persianblog.ir

خب برداشت من اینه که سحر در آژارتمان های کناره های شهر یا شهرک های اقماری کوچیک اطراف شهرهای بزرگ وبازم در آژارتمان های واقع در کناره های شهرک سکونت دارند و احتمالن یه ور ساختمان دقیقن صحرای قشنگی داره
البته من به این مورد در خصوص عکسای برفی اش هم شک کرده بودم

برداشتتان تا حدودی درست می باشد!

اطهر پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:59 ب.ظ

سحرم من که حقیقتش نخوندم چی نوشتی! اینقدر دلم برات تنگ بود که ففط خواستم یه سلامی عرض کرده باشم!

من نه منم (ماهان) جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:42 ب.ظ http://sadeganeh.blogfa.com

سلام دوست خوبم وبلاگ خیلی قشنگی داری واقعا خسته نباشی دوست دارم با هم در تبادل لینک باشیم منتظرتون هستم

صادق شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:29 ق.ظ http://www.sjbpers.blogfa.com

سلام. خوش به حالت. توی بهشت زندگی میکنی. قدر طبیعت اطرافتو بدون. من که از بس دور و اطرافم ساختمونو آسمون دودی دیدم خسته شدم. خلاصه عکسات قشنگ بودن. راستی ممنون که به وبلاگم سر زدی.

بسیار ممنونم و لذت مند!

رهگذر(سید کریم) شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:46 ب.ظ

سلام چند روزیه آپ شده ام. ولی خیال کردم که بهت خبر دادم. الان که نیگاه می کنم :
۱- یا کامنت واست گذاشتم ولی کامنتم پریده
۲- اصلا کامنتی نذاشتم(در این صورت کمی تا قسمتی عذر میخوام)
در هر دو صورت شما رو به وبلاگ خودت دعوت می کنم.
می دونم میای.

کامنتتون که گفتین آپ کردین همین بالاست... پس گزینه ی ۳ درست می باشد!

ص ا د ق یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:14 ب.ظ http://aroni.blogfa.com

جالب بود و دیدنی و قشنگ..................

و تشکر

محمد مهدی یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:52 ب.ظ http://bahanehha.blogfa.com

سلام شنیدم اهل کاشان هستید
خیلی خوشحال می شوم که در باره یک موضوع مهم بتونیم با هم صحبت کنیم
یک مشورت
یک همکاری
درباره انتخابات و کاندیدای اصلاح طلبان کاشان
متشکرم
۰۹۱۳۳۶۳۰۰۳۶

نجمه سه‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:20 ق.ظ http://manedarun.persianblog.ir

سلام.
ممنون که حداقل خبر دادی!
خدا کنه قبل از عید حال و حوصل‌هات برگرده سرجاش!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:25 ق.ظ

gholi kandid shod! www.ayatollahi.com

fafa دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:04 ب.ظ

salam man taze oomadam man ghariiibam :D

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:18 ق.ظ

عکسات خوشگل بودن.
ازمینای نگاهت تا نی نی چشمهایت
تنها نیم پرده فاصله است!
باور نداری؟
این آینه ام سحر........
نگاه کن!

پریسا جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:25 ب.ظ

دوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووست دارم

مورچه (محمد) یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:09 ب.ظ http://www.voshm-pc.com/bbfrom/

سلام سحر خانوم .
عید شما هم مبارک باشه . وبلاگ قشنگی دارین . واقعا لذت بردم هرچند با رنگ سیاهی حالم بد می شه ولی هر جا که سپیدی نوری چون زیبایی متن و تصاویر شما باشه حتی در سیاه ترین جای دنیا می تونم امید وار باشم که یکی هست . ( قبل از همه خدا !!! )
من منتظر یه ایمیل مهم کاری بودم . داشتم میلم رو چک می کردم و ایمیل های تبلیغاتی و اضافی رو پاک می کردم که میل شما رو دیدم. از اینکه نخونده پاکش نکردم خیلی خوشحالم.

امید وارم که همیشه نوشتنتون بیاد و تند تند آپ کنید . ولی از کیفیت محصول نکاهید ...

سلام
خیلی خیلی ممنونم از لطفتون. ولی حقیقتاً نمی دونم چه میلی از طرف من اومده بوده، از این جهت می پرسم که می خوام مطمئن بشم از میلم سوء استفاده ای نشده باشه! وگرنه از اینکه باعث شده شما هم به وبلاگم بیاین خیلی هم خوشحالم!

مورچه - محمد یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:18 ب.ظ http://voshm-pc.com/bbfrom/viewtopic.php?p=990#990

شرمنده . یادم رفت بگم ...

منم همه متنهایی که دوستان خوبتون براتون فرستادن رو خوندم . واقعا به شما بخاطر داشتن دوستای به این خوبی و با احساسی حسودیم (!!!) نمیشه !!! نه نه نه حسودی بده جیزززه . ولی افسوس می خورم که دوستای من اینقدر احساسی نیستن یا حد اقل جلوی ما بروز نمی دن .

لینک وبلاگ شما رو هم توی سایت خودم گذاشتم . لینک مستقیمش لینک سایت همین پستم هستش... اگه بی ادبی کردم عذر می خوام...

موفق باشید و ...

خیلی خیلی ممنونم. سایت پر بار (چقدر کلیشه ایه کلمه ی پر بار ولی واقعا منظورم پربار بود!!!) شما رو دیدم خواستم عضو بشم که نشد!! باز تلاش می کنم دوست دارم بیام تو جمع مورچگان!!

مورچه - محمد دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:41 ق.ظ http://www.voshm-pc.com

ممنونم که اینقدر زود جواب دادین به نظرم !!!!

مشکل عضویت به خاطر چند نفر خارجی بود که زبان فارسی رو بلد نبودن و مرتب توی سایت ما مطالب مورد دار و تبلیغات ناجور می ذاشتن . برای همین هم مجبور شدیم یه مدت عضویت را کنسل کنیم ُ تا یه فکری براش کنیم . فعلا اعضا رو که نام درست و حسابی ندارن ( اسم های بی معنی مثل asdfghhj ) می ذارن رو فعال نمی کنیم . باید یکی از کاربرا اسم های اعضا رو تایید کنه . ولی برای عضویت معمولی فکر نکنم که موردی باشه .

ممنون که اومدی به سایت ما هم سر زدی .ولی فکر نکنم ما توی سایتمون از بس به این شاخه و اون شاخه پریدم وقتی برای پر بار کردن مطالب داشته باشیم . سایت شما خیلی پر بار تر هستش .

حد اقل از نظر احساسی که تکمیل ...

منم از کلیشه بدم میاد ولی عدت دارم سعی کنم به زبون مخاطبم و با کلمات خودش باهاش صحبت کنم. شرمنده ها !!!!

محمد حسین سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:18 ب.ظ http://www.commando17.blogfa.com

سلام خوبی من عاشق شدم //// لطفا جوون های خوش تریپ ایرونی و اقا پسر ها و دختر خانم ها جواب ما رو همینجا بدن /// یا به این شماره ها پشیمون نخواهی شد 09119108142 و 09355908476 . با تشکرررررررررررررررر خدمت دوستان خوبم //// بابییییییییییییییییییییییییی

خدا شفا بده انشا الله!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد