سلام:( حالا دیگه میری از تو یه بلاگ دیگه میای به ما سر میزنی؟ اونم چراغ خاموش؟...:( آره آبلیمو تازه:(کلا در خانه داری و آشپزی متبحریم:( شربت که جای خودشو داره:( ایران ایر خوبه:(این مملکت ماست که بی صاحبه:( رفتم بنزین آزاد بزنم میگه نداریم!!!منم فندک کشیدم جلو پمپ!منم که چشام تابلو..از توش همه چی رو میشه خوند..فهمید نه بلوفه نه شوخی..ملت هم!این شد که یهو ۵۰تا کارت تقدیم شد!!!ملت بی چیز فلان...دو ساعت بعدش مشابهش تو بانک اتفاق افتاد!نه!مثل که بایست تو این مملکت همه چی زبون زور می خواد..منطق کجا بوده بابا؟:( ته دیگ بسیار می دوستم:(سیب زمینی بندازی ته دیگ ماکارونیها هم بچسبن تهش..وایییی:(تبلیغ؟تی وی کاشون داره یا سراسری؟آخه بگو به تو چه؟تو که دو سال تی وی نگاه نمی کنی:( اینا:( یعنی اصلا خوب نیستم. بین خودمون باشه؟دوست قدیمی بلاگری دیگه..سحر!!فقط مردن می خوام..فقط فقط فقط!برام دعا کن زودتر بمیرم. چون می دونم هیچ جوری خوب نمیشم.خوب؟ :(
مزدک03
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1387 ساعت 08:12 ب.ظ
سلام دوستان، من زیاد اهل وبگردی نیستم ولی گاهی به وبلاگ سحر سر میزنم اونم بخاطر اینکه از چیزایی که همه مینویسن نمینویسه :) الان هم فقط چون نظر حسام رو دیدم خواستم نظر بدم. ولی وجدان میگه اول بگم که سحر خانوم وبلاگت جالبه و در مورد ته دیگم هیچ نظری ندارم ولی آقا حسام خدانکنه که بمیری و ایشالا صدسال زنده باشی ولی بدون این روش خیلی قدیمی شده. جدی میگم قدیمیه، دیگه آرزوی مرگ و تریپ دپرسی جواب نمیده عزیزم. برای توجه بگرد دنبال چیزای جدید و ترجیحا شاد که اگه این روشت جواب بده بعدش باید کلی سیستم پیاده کنی. ایمیل هم گذاشتم که اگه خواستی خصوصی جواب بدی جوان. موفق باشید زیر سایه مولا علی.
سلام سحرم. اگه تحریمم کنی چی میشه؟یعنی همون قهر؟حرف که میزنی؟! :-) این کدوم انیمیشنه؟ همون قند عسل و پسر دائیاش؟ اگه همینه به خاطر اینه که علی درخشی کارش درسته!!
منم هنوز ندیدمش! اما دقیقا می فهمم بچه رو! چقدر راحت آرزوهاشون رو میگن بچه ها! خیلی وقتها همچین حسی داشتم اما نتونستم به این راحتی بگم آرزوم چیه! خیلی زیباست آرزوش و واقعی!
سلام شهر ما رسمه میگن : ته دیگ نوش جان کنی ، شب عروسیت بارون میاد ما توصیه مون به بچه ها اینه که ، جهت جلوگیری از هر گونه خیس شدن مهمونا و به هم خوردن ظواهر اون شب ، احتیاط کنن و ته دیگ رو بی خیال شن ، اما کو گوش شنوا ؟ عادت های قدیمی ، گاهی کار دست آدم میده ، فرض کنین ، تا ته دیگ بهمون تعارف میکنن ، میگیم ، ممنون ، ما میترسیم بارون بیاد ، بلافاصله ، نگاه اخم آلود همسر جان ، یادمون میاره که ، این مربوط به بچه هاس ممنون
ته دیگو هستم ، بشرط اینکه سیب زمینی باشه ، البته خوب روغنی هم که برای پختش استفاده میشه حتماً ذرت باشه ، چون روغن های دیگه آدمو اذیت میکنه ، البته نوع ماکارونیش یا تک باشه یا زر چون جفتشون مال یه نفرن ، لازانیاش هم که دیگه نگو
سلام اونقت اون بچه هه! خوردن داره ها یه سوال اینجا پیش می آد بچه هه چرا می خود ته دیگ ماکارونی بشه؟ 1- چون باباش ته دیگ ماکارونی دوست داره و این بچه هه چون خیلی فداکاره می خواد یه حالی به باباش بده!
(پیام های وبلاگی: cd 2 سفرنامه شمال برنامه امشب وبلاگ عمو خاردار! ) 2-بچه هه دچار کمبود محبت شده و آرزو می کنه که ته دیگ می بود حداقل اونوطوری باباش دوسش داشت (عجب بابای بی رحمی)
من که اونو ندیدم ولی فک کنم اگه بچهه ته دیگ ماکارونی بشه بجز باباش خیلیهای دیگم دوسش داشته باشن!!!!
:)) حتماً می گردم ببینم می تونم جایی پیداش کنم برات بفرستم!
سلام...
چیطوری؟
ایول خیلی وبلاگت باحاله....
همه ی پستای صفحه اولش رو خوندم! الان حفظم! میتونی ازم سوال کنی! :دی
واقعا خیلی جالب و خوبه...
کلی جوون شدم...
فعلا...........
واقعاً!؟
بسیار بسیار سپاسگزارم!
سلام:(
حالا دیگه میری از تو یه بلاگ دیگه میای به ما سر میزنی؟ اونم چراغ خاموش؟...:(
آره آبلیمو تازه:(کلا در خانه داری و آشپزی متبحریم:( شربت که جای خودشو داره:( ایران ایر خوبه:(این مملکت ماست که بی صاحبه:( رفتم بنزین آزاد بزنم میگه نداریم!!!منم فندک کشیدم جلو پمپ!منم که چشام تابلو..از توش همه چی رو میشه خوند..فهمید نه بلوفه نه شوخی..ملت هم!این شد که یهو ۵۰تا کارت تقدیم شد!!!ملت بی چیز فلان...دو ساعت بعدش مشابهش تو بانک اتفاق افتاد!نه!مثل که بایست تو این مملکت همه چی زبون زور می خواد..منطق کجا بوده بابا؟:(
ته دیگ بسیار می دوستم:(سیب زمینی بندازی ته دیگ ماکارونیها هم بچسبن تهش..وایییی:(تبلیغ؟تی وی کاشون داره یا سراسری؟آخه بگو به تو چه؟تو که دو سال تی وی نگاه نمی کنی:(
اینا:( یعنی اصلا خوب نیستم.
بین خودمون باشه؟دوست قدیمی بلاگری دیگه..سحر!!فقط مردن می خوام..فقط فقط فقط!برام دعا کن زودتر بمیرم. چون می دونم هیچ جوری خوب نمیشم.خوب؟
:(
سلام...
شکلکا رو توی نایت اسکین میتونی برداری!
http://night-skin.com/blogsky
سلام دوستان، من زیاد اهل وبگردی نیستم ولی گاهی به وبلاگ سحر سر میزنم اونم بخاطر اینکه از چیزایی که همه مینویسن نمینویسه :)
الان هم فقط چون نظر حسام رو دیدم خواستم نظر بدم. ولی وجدان میگه اول بگم که سحر خانوم وبلاگت جالبه و در مورد ته دیگم هیچ نظری ندارم ولی آقا حسام خدانکنه که بمیری و ایشالا صدسال زنده باشی ولی بدون این روش خیلی قدیمی شده. جدی میگم قدیمیه، دیگه آرزوی مرگ و تریپ دپرسی جواب نمیده عزیزم. برای توجه بگرد دنبال چیزای جدید و ترجیحا شاد که اگه این روشت جواب بده بعدش باید کلی سیستم پیاده کنی. ایمیل هم گذاشتم که اگه خواستی خصوصی جواب بدی جوان.
موفق باشید زیر سایه مولا علی.
سلام
ممنون بهم سر زدی
من آپم
منتظرتما
سلام سحرم.
اگه تحریمم کنی چی میشه؟یعنی همون قهر؟حرف که میزنی؟!
:-)
این کدوم انیمیشنه؟
همون قند عسل و پسر دائیاش؟
اگه همینه به خاطر اینه که علی درخشی کارش درسته!!
سلام سحرم.
شما از این آقا حسام خبر ندارین؟!
چرا وبلاگشان موجود نمیباشد؟!
:-0
منم هنوز ندیدمش! اما دقیقا می فهمم بچه رو! چقدر راحت آرزوهاشون رو میگن بچه ها! خیلی وقتها همچین حسی داشتم اما نتونستم به این راحتی بگم آرزوم چیه! خیلی زیباست آرزوش و واقعی!
سلام
شهر ما رسمه میگن : ته دیگ نوش جان کنی ، شب عروسیت بارون میاد
ما توصیه مون به بچه ها اینه که ، جهت جلوگیری از هر گونه خیس شدن مهمونا و به هم خوردن ظواهر اون شب ، احتیاط کنن و ته دیگ رو بی خیال شن ، اما کو گوش شنوا ؟
عادت های قدیمی ، گاهی کار دست آدم میده ، فرض کنین ، تا ته دیگ بهمون تعارف میکنن ، میگیم ، ممنون ، ما میترسیم بارون بیاد ، بلافاصله ، نگاه اخم آلود همسر جان ، یادمون میاره که ، این مربوط به بچه هاس
ممنون
چی بگم والا!
ته دیگو هستم ، بشرط اینکه سیب زمینی باشه ، البته خوب روغنی هم که برای پختش استفاده میشه حتماً ذرت باشه ، چون روغن های دیگه آدمو اذیت میکنه ، البته نوع ماکارونیش یا تک باشه یا زر چون جفتشون مال یه نفرن ، لازانیاش هم که دیگه نگو
سلام
اونقت اون بچه هه! خوردن داره ها
یه سوال اینجا پیش می آد بچه هه چرا می خود ته دیگ ماکارونی بشه؟
1- چون باباش ته دیگ ماکارونی دوست داره و این بچه هه چون خیلی فداکاره می خواد یه حالی به باباش بده!
(پیام های وبلاگی:
cd 2 سفرنامه شمال برنامه امشب وبلاگ عمو خاردار!
)
2-بچه هه دچار کمبود محبت شده و آرزو می کنه که ته دیگ می بود حداقل اونوطوری باباش دوسش داشت (عجب بابای بی رحمی)
فعلا این دو مورد به ذهنم می رسه!
انسانها ساکن جزیره ای شدن که اگه سرشماری بشه اکثرا تنها ساکنش هستن این فاصله ها اونقدر هست که این ارزوها را میسازه که بیشترگریه داره تا خنده دار
چه با احساس ! تو این زمونه که بچه ها صداشونو کلفت میکنن میگن چیکار کردین برای من؟؟؟
من عاشق خود ماکارونی ام
......................