تفاوت از زمین تا آسمان است

سیزده به در پارسال کجا و سیزده به در امسال کجا...

نظرات 14 + ارسال نظر
مرجان شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 04:07 ق.ظ http://tara65.blogsky.com

خداییش از زمین تا آسمون فرق بود بینشون...!!! دیروز داشتم به روزایی فکر می کردم که قصد کاشان و دیدن تو رو کرده بودم....روزایی که اومدم اینجا و دیدم که تو هم قصد آمریکا و ...رو کردی!حتی بی خیال گفتنش هم شدم...همیشه از اینکه فاصله سنی ۲۲ ساله با برادرم داشته باشم می ترسیدم مامانی!

می دونی مرجان جون این غیبت های صغری و کبری تحملش برای من خیلی سخته! می خوای باشی، همیشه باش! خب!؟!؟ برای هزارمین بار بخوای خبری ازت نباشی و یه سک سکی بکنی و بری دیگه باید در فرزندیت تجدید نظر کنم!! این یک تهدید جدیست!

شیخ ممد جوری شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 06:51 ق.ظ http://kashanbloger.blogfa.com

آره.....

خیلی عجیبه ، مخصوصا عکس دومت!

بنده خدا... 3-4 تا عکس بزار ببینیم چه خبره!

شما بفرمایید خبر در چه موردی می خواین بنده عکسش رو می ذارم!!

حسام شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:13 ق.ظ

سلام
ممنون
همواره مستدام!:)
خب خوبین؟خونواده محترم..همسر محترمتون..پسر گلت همه و همه خوب هستید؟
خب دیگه..روزگار دیگه!
هیچ کی از یه دقیقه بعد خبر نداره که اوضواع چگونه است و...
فقط اون چه که مهمه توکل!البته گفتن نداره اون هم برای شما!!
یک ماجرای درونیست و...
رهرو گر صد هنر دارد توکل می بایدش!
امیدوارم همه سیزده به درها براتون هر سال از سال قبل سبز تر باشه
خب!بنده هم در حال یک تغییر بسیاز بزرگم!
یک کوچ..یک هجرت..یک زندگی جدید..کاملا متفاوت..البته آرامش نقش اصلی را بازی می کنه و الی...
فردا هم که لب مرز عراق...آخرین پروژه عمرانیه که دارم میرم جمع کنم و برگردم...
خب!سخت درگیر جمع کردن این قبیل کارها که تو دست داشتم هستم و البته جمع و جور کردن و هجرت!
می دونی که چقدر دست گیرند..به خصوص دست تنها که باشی!
براتون سال خوبی را آرزو می کنم

سلام، ممنون از لطفتون. براتون آرزوی فرارسیدن روزهای خوش و آرومی رو دارم! خدا حواسش به همه ی بنده هاش هست شدید، اگه ما حواسمون پرت نشه!

مکتوب دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:57 ق.ظ http://j1st4ever.persianblog.ir

سلام
یعنی غربت بود و سختتون بود؟
عوضش نمی گی چقدر به خوشبختی نزدیکترید؟
انشاءالله تمام اونچه رو که دوست دارید براتون مهیا میشه .
شما امید به خدا سیتی زن بشین .
بقیه اش درست میشه . سیزده بدر میاید ایرن و دوست و اشنا از سروکولتون بالا میرن.

نمی تونم بگم یعنی چی! ولی حسم بهتر از این حرف ها بود!!
به هر حال ممنونم!

یکی دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:09 ق.ظ

یکی دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:16 ق.ظ

شهر پیدا بود

رویش هندسی سیمان ، آهن ، سنگ

سقف بی کفتر صدها اتوبوس

گل فروشی گلهایش را می کرد حراج

در میان دو درخت گل یاس ، شاعری تابی بست

کودکی هسته زرد الویی روی سجاده بیرنگ پدر تف می کرد

و بزی از (( خزر )) نقشه جغرافی آب می خورد




زمین و آسمون!!!

این یعنی تفاوت سیزده به در ها!؟

... دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:38 ب.ظ

سلام!این بحران اقتصادی آمریکا که دامن شما رو نگرفته ؟؟ دست تنها که نیستی؟؟ مامانت اومده؟ خواهرت ؟؟
این سوال ها و نگرانی های منو ببخش ! فقط زود جواب بده ...نگرانتم.
هربار که اخبار از اوضاع وخیم آمریکا میگه یاد تو میوفتم.

نه دیگه نشد! هر کس بی نام و نشون برای من پیغام گذاشت من هی جواب دادم!!! دیگه از حال و روزگارم برای یه "..." که نمی تونم بگم!

حسام سه‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:48 ق.ظ http://360.yahoo.com/my_profile-BggDylU5frUD5.tsRVVQQRw-?cq=1#ym

سلام
سلامی از سیزده کیلومتری مرز عراق!
صدای مهیب جنگ را بعد از این همه سال در گوش و دل و روح و جانم حس می کنم
سلام و خداحافظ!
شاید تا سلامی دیگر...
.
.
یار آمد و گفت خسته میدار دلت
دائم به امید بسته میدار دلت
ما را به شکستگان نظرها باشد
ما را خواهی شکسته میدار دلت
.
.
سپاس سادات خانوم..بله خدا که حواسش هست..این هواس ما که پرته..خیلی هم پرته!هیچ جور هم انگار نمی خواد جمع و جور بشه!!!
از آرامش گفتی...وای که چقدر این سر روی گردنم سنگینی می کنه..می خوام بذارم و برم!!!همه خستگیها!
خب دیگه!زندگی همینه..همه چیز را پذیرفتم.و حتی رفتنم را.
رفتنی باید برود.نمی دونم چند وقت بعد دوباره می تونم بخونمت!!!
مراقب خودتون..همسر محترمتون و پسر نازنین و گلت باش.
بهترینها را از درگاه ایزد منان خواستارم!
سحر!خیلی سال میشه برای خودم از خدا چیزی نخواستم!
علتش هم فقط ترس!ترس از اینکه هر وقت خواستم نه نگفته نکنه این بار نه بگه!ترس ازین که برای همه اونائی که این همه وقت بد کردند بد بخوام و .....و ترس از...اینم شما می دونید! :(
با سلام:)

خداااااااااااا......

... پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:21 ق.ظ

خیلی بدی! من نیلوفر هستم.تو هم بد هستی!!

نیلوفری!؟ بگو خب!!! شما کجا اینجا کجا؟! خوبی!!؟!؟ برات میل می زنم!!

مهرنوش جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:31 ق.ظ

سلام سحرم.توی این وب کم کار شدی!!!سعی کن اتفاق راه بندازی ...الان شما کریسمس داری از ۱۳ به در نگو!!!!

:))))

[ بدون نام ] جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 05:56 ب.ظ

وای ی ی ی ی !!!!!!!!دارم خل میشم از دستت! مگه من میل به تو دادم که برام میل می زنی؟؟؟
بیا اینم میل

وای ی ی ی ی !!!!!! خب منم دارم خل میشم! شما کدوم نیلوفرین مگه!؟!؟!؟ من می شناسمتون!!؟!؟ اون نیلوفری که من می شناسم میلش رو هم دارم و این نیست که!!!

[ بدون نام ] جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 05:58 ب.ظ

راستی من ۰۰۰۰ یا همون نیلوفرم!!!!!!!۱

کدوم نیلوفر :(((

نیلو یکشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 06:50 ق.ظ

یک نیلوی جدید که چند وقتی است با وبت آشنا شده.و همه اش را خوانده. حالا درست شد؟؟

سلام نیلو جان! خب آدم رو قاطی می کنی دیگه! من دو تا نیلوفر دارم که فکر کردم یکی از اونایی!!! پس حالا سوالات رو دقیق تر بپرس ببینم چی باید بگم!!!
ممنونم از توجه و لطفت کلی!

نیلوفر چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:03 ب.ظ

هیچی بابا! می خواستم بدونم تو اون دیار غربت به جز خدا کی کمکت میکنه ؟؟مامان شما اومده ؟ نوشته بودی خواهرت امریکاست.میادپیشت؟ یه چیز مهمتر از همه : این همه تو اخبار میگن بحران اقتصادی امریکا و کوپن مواد غذایی و ... راسته ؟شما هم تو تنگنا هستید یا نه همه ی اینا جوسازیه...

پس برات میل می زنم نیلوفر جان ؛) در اولین فرصت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد