خدایا کمک!!

خدایا اینا خواسته های بزرگی هستن در برابر قدرت بی نهایت تو؟؟؟؟


نظرات 33 + ارسال نظر
حسام جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:15 ق.ظ http://3tasvir.persianblog.ir

سلام سادات خانوم:)
این مطلب . نحوه دعا کردن منو به یاد دنیای پاک کودکی انداخت! دعا کردن با دستای کوچولو و دلی پاک.. با زبانی ساده اما خالص:) یاد ایام اول انقلاب اون جا هم بیم و امید همراه بود..و دعا! بعد زمان جنگ رسید..دعا برای سلامتی و پیروزی رزمندگان اسلام..بزرگ تر که شدیم بزرگترای مدرسه (اندیشه دبستان،راهنمائی،دبیرستان در کنار هم بود) که به جبهه رفتند و یک به یک شهداء می آمدند..وزوائی،گل نبی، ... ما بچه های راهنمائی شناسنامه ها رو دست کاری کردیم..فرم شماره سه را از دبیرستانی که پدرم مسئول بود بلند کردم!! و چه روزگاری... می گفتن بچه های مدرسه "اندیشه" یا همون "شهید منتظری" سوسول هستند و چه و چه... اولین شهید رو هم از مقطع راهنمائی دادیم..محمد رضا حاج محمدیان... باز هم دعای برای پیروزی در جبهه حق بر علیه باطل... سحر!این دعا با این خلوص نیت و با توکلی که در شما بر خدای بزرگ سراغ دارم و دعای خیر و خالصانه این مردم قطعا موثر خواهد افتاد! شک نداریم و نخواهیم هم داشت!
اندکی صبر..."سحر" نزدیک است.
خون بر شمشیر پیروز است.
اولین روزنامه دیواری مدارس که منتشر شد همین بود..سال دوم ابتدائی ...نصف مقوا رنگ قرمز نیمی دیگر رنگ سیاه..خون شهیدان...سیاه عزاداران و عنوان بالای روزنامه دیواری :"خون بر شمشیر پیروز است" . ما همون آدمائیم. حتی امروز مصمم تر..امروز با ایمان تر...از پس روزای سخت مقاوم تر شده ایم.
خداااااااا

بیم و امید... خودشه!
دیگه این سحر هم داره اعصاب من رو خرد می کنه که همیشه نزدیکه و معلوم نیست که کی می خواد برسه!!!
ما همون آدمائیم ولی کسانی که در مقابل قرار گرفتن چی؟ چون از جنایاتی که انجام می دادن باخبر بودن به شدت خودشون رو در این سال ها مجهز کردن و این وحشت ایجاد و فقط اعتقاد به نظارت و عدالت خداست که آدم رو آروم می کنه...

حسام جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:22 ق.ظ

پاسخی که به زیتون دادی در خطبه های نماز جمعه امروز تهران مهر تائید خورد!
بله!
.
.
هیچ گاه آفتاب را با گل نمی توان اندود!

آفتاب... سحر... هیچ معلوم هست کجایین!؟

زیتون5 جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:32 ب.ظ http://zatun5.persianblog.ir

سلام ممنوم
فخری خانم رالینک کردم
حجتیه ای های نفوذی کسانی اندکه حضرت زهراراکشتندوبدون شک همانطورکه گفتیدهرکاری میکنندتمام سایتهای قابل استفاده رابستندوافرادشاخص خط امام راهم اگربتوانندگرفته ومیگیرند
امام گفت چشمتان رابازکنیدنکردند

می ترسند از شنیدن صدای حق کر شوند...

مهرنوش جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:55 ب.ظ

سلام جز اینکه بگیم آمین چی میشه گفت. آیا روزی میشه....

آمین!

یکی شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:18 ب.ظ

بزرگترین بدبختی همه ادم ها اینه که فکر میکنن غرور مال ادمهای ضعیفه
هر کسی که فهمید ضعیفه, قویه شده , و هر کسی که فکر کرد قویه با مخ به زمین خورد

این دنیا به هیچ کس رحم نمیکنه چه یه اون هایی که همه عمرشون رو صرف خدا کردن و با یه لغزش به زمین خوردن و چه اونهایی که ... مثالهاش زیاده....

فقط خدا کنه این احمق های انسان نما با یه بار زمین خوردن حیاب کار دستشون بیاد وسعی نکن جوری زمین بخوردن که
پیکرشون بقیه رو هم نابود بکنه .......

هر بلایی می خواد سرشون بیاد، بیاد. ولی دست از سر مردم و اعتقاداتشون بردارن...

شیرین یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:55 ق.ظ

فکر میکنی آزادی یعنی چی؟
یعنی گرفتن حدود دیگران؟
یعنی هر گونه که بخوای عمل کردن؟
یعنی سلب آسایش دیگران؟
یعنی بی حجابی؟
و.........

آزادی گرفتن حدود دیگران نیست، باز گرداندن حریم خصوصیاش است.
آزادی هرگونه که بخواهی عمل کنی نیست، آزادی عمل در چارچوب قانون و اخلاق است.
آزادی سلبب آسایش دیگران نیست، آزادی ایجاد امنیت برای آسایش دیگران است.
آزادی بی حجابی نیست... آزادی قدرت انتخاب است، به فرموده ی خدای بزرگ: لا اکراه فی الدین...
و ........

نیلوفر دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:58 ق.ظ http://radmaneshan@yahoo.com

آزادی ازنظر موسوی ها یعنی به آتش کشیدن مسجد ها
اتوبوس ها ...ایستگاه ها..سطل ها ی زباله...بانک ها...کشیدن چادر از سر دختر و زنان مردم....و کتک زدنشان...و کشتن و لت و پار کردن مردان و پسران به جرم ریش داشتن... یعنی باختن و مثل بچه ها باور نکردن باخت و ادعای جرزنی رقیب...یعنی کاری کنی که اوباما و یارانش برایت کف و سوت بزنن که آفرین ! به آشوبگری تون ادامه بدین..یعنی دشمن شاد شدن...یعنی ندیدن و نادیده گرفتن اکثریت مردم و ژست روشنفکری گرفتن...و نترسیدن از اینکه چرا محافل روشنفکری بی خاصیت ما روز به روز خلوت تر شدن و عدم اقبال مردم ....آزادی یعنی وبگردی و فیس بوک و فروم و. ..به جای پرسه زدن در کوچه پس کوچه های شهر و روستا...یعنی آنلاین بودن در فضای سایبر به جای حضور دایمی زیر پوست شهر ...دهاتها...کپرها ...و بعد هم اظهار نظر کردن بر مبنای اطلاعاتی که مجازی اند...و در خوشبینانه ترین حالت ..فقط گوشه ای ازحقیقت کل...
و الان اوباما (رییس جمهور امریکا.و یا به قول امام:شیطان بزرگ) گفت که امیدوارم زودتر دولت احمدی نژاد سرنگون شود...شما چه میگویید؟

شما با چشمای خودت دیدی کسی رو که طرفدار واقعی موسوی باشه و بانک و اتوبوس و ... آتش بزنه؟ شما با کسانی که صادقانه و خالصانه برای دفاع از حقشون به خیابان ها می رن صحبت کردی؟ شنیدی که آغاز کننده ی همه ی جنجال ها و آشوب های خیابانی لباس شخصی ها هستند؟ دیدی فیلم هایی رو که مردم در سکوت راه می رفتن و به یکباره مورد حمله ی وحشیانه قرار گرفتند؟ حملات باتوم به دست ها رو به مردم دیدی؟ گلوله خوردن مردم بی دفاع رو دیدی؟ وصف گازهای اشک آور رو شنیدی؟ چیزی راجع به بازداشت های فله ای شنیدی؟ چیزی راجع به نحوه و دلیل بازداشت ها شنیدی؟
متاسفانه صدا و سیمای حکومت کودتا به شدت در حال تحریف وقایع و شستشوی افکار عمومی هست. نمی تونم بگم کار کثیفی رو "شروع کردن" چون الآن اینقدر رسوا شدن و دروغ هاشون مثل روز برامون روشن شده و از کجا معلوم که قبل از این هم هزاران دروغ دیگه رو به خوردمون نداده باشن...

اوباما تشویق کرده؟؟؟ حکومت کودتا به شدت مشتاق موضع گیری اوباما بود تا توهم توطئه ی دشمنش رو به خورد مردم بده و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که اوباما بارها اعلام کرد که هیچ دخالتی در این مورد نمی کنه تا مردم ایران خودشون تصمیم بگیرند (می تونی تمام سخنرانی های اخیرش رو گوش بدی اگه تشنه ی حقیقتی) اینقدر منتظر موندن تا اوباما چیزی بگه و نگفت و خودشون مجبور شدن باز توهماتشون رو به خرد ملت بدن! دفاعی از اوباما نمی کنم ولی او هرگز نگفته که امیدواره که زودتر دولت احمدی نژاد سرنگون بشه، هر چند که من امیدوارم... این ها نمی خوان باور کنن که مردم ناراضی هستن، البته بعد از دیدن نتایج انتخابات باور کردن ولی نمی خوان بقیه هم این رو بفهمن و دارن نهایت تلاش غیرانسانیشون رو می کنن و از خدا می خوان که حرکات روشنگرانه ی موسوی رو به خواسته ی غربی ها ارتباط بدن.
تقلب در انتخابات بی شک رخ داده و برای اون هزاران دلیل و مدرک وجود داره.
بی غرض به حرف ها گوش بده. کینه ی دنیای مجازی رو نداشته باش که این کینه به شدت در وجود تجاوزگران کنونی اسلام و ایران رسوخ کرده! فیلم ها و عکس ها رو ببین... به چشم هات که اعتماد داری!؟

[ بدون نام ] دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:51 ق.ظ

مثل اینکه نیلوفر فقط تلویزیون ایران رو می بینه!!!پا داری بری بیرون ببینی چه خبره؟چشم داری اطرافتو ببینی؟می تونی چند تا سرچ ساده بکنی؟...
بدبختی ما از همین آدماست...

بدبختی ما فریبکاری حکومته ...

نیلوفر دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:38 ب.ظ

..من هم پا دارم و هم چشم...شما بی خیال سرچ شو...برو به استان ها ی کشورت...راستی تا حالا چند تا استان رو از نزدیک دیدی؟؟به هتل و مسافرخانه و ویلای شخصی رفتی یا مهمان خانه های مردم اش می شوی؟؟بی تعارف. من روی فرش های خیلی از این دهاتیهایی که شما آدم هم حسابشان نمی کنی نشسته ام..باهاشان غذا خورده ام..سر زمین های کشاورزی شان رفته ام...حرف هاشان راشنیده ام... من اطلاعاتم را نه از صدا و نه از سیما و نه از بی بی سی فارسی و هزار کوفت و زهرمار دیگر نمیگیرم...
من اهل سفرم...کنج کاو و فضول! من مردم کشورم را لمس کرده ام....مردم پایتخت را هم...
و حالا تو چه قدر شبیه تهرانی ها حرف میزنی!
و بدبختی ما ازهمین آدم هاست...
آدمهایی که چسبیده اند به رسانه های کسانی که دشمن دیرینه و قسم خورده ی ایران اند.رسانه هایی که در فاجعه ی نوار غزه خفقان گرفته بودند ...رسانه هایی معلوم الحال ...
حالا برو حقیقت را نزد همان ها جستجو کن...برو!

می دونی تاثیر گذار ترین حرفی که این اواخر شنیدم چی بود؟ جایی کسی نوشته بود "من یک دهاتی هستم، ولی شعور و قدرت تشخیص دارم، تو رو خدا فکر نکنین ما دهاتی ها به احمدی نژاد رای دادیم، من، خانواده ام و همه ی فامیل هامون به موسوی رای دادیم..."
البته مردم روستایی ما هم حق دارن، حکومت کودتا از مدت ها قبل عوام فریبی هاش رو شروع کرده بود برای همچین روزی، ولی چیزی که واضح هست اینه که کسانی که به هر دلیلی این بار به احمدی نژاد رای دادن به خاطر حرف های عوامانه ش، همان هایی هستند که 4 سال پیش هم بهش رای دادن و به جرات می تونم بگم که چندان کسی بهشون اضافه نشده. چون همین شعارها رو 4 سال پیش هم داده بود و باعث شده بود که رای بیاره. ولی خیلی از کسانی که به موسوی رای دادن کسانی بودن که سال ها در هیچ انتخاباتی شرکت نمی کردند، یعنی میلیون ها رایی که این بار به رای ها اضافه شده بود قطعا متعلق به احمدی نژاد نبوده. متعلق به کسانی بوده که مشکلات اقتصادی و فرهنگی رو درک کردند و در بطنش بودن. متعلق به کسانی بوده که دروغ های احمدی نژاد یکی یکی بهشون ثابت شد. متعلق به کسانی بوده که تشنه ی شنیدن صدای حق بودند...
اگر حکومت کودتا، منتخب مردم هست پس چرا صدها اهل فکر و روشنگر رو بازداشت کردند که مبادا نفس حقشون به کسی برسه؟ چرا از حرکت های خودجوش مردمی وحشت دارند؟
هیچ فکر کردی چرا هر شهید فلسطینی تیتر اول اخبار ما می شه ولی در برابر شهادت مظلومانه ی صدها هموطن در خیابانهای کشور خودشون و به دست خودشون لال شدن؟؟؟
وای اینقدر حرف دارم که نمی دونم از کدومشون بگم...... تو هم مثل من بخواه که خدا حق رو در کشور ما اصل کنه و ریا و نفاق و مردم فریبی و دروغ رو نابود کنه... بذار ببینیم حق کدومه...
راستی یادم رفت بگم این رو که بعضی ها هم می خوان از این آب گل آلود ماهی خودشون رو بگیرن رو رد نمی کنم.

علی دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:43 ب.ظ

http://eynolqozat.persianblog.ir/post/113/

اگه منظورتون این بود که بخونم، خوندم.
اگه منظورتون این بود که نظرم رو بگم، در چند جایی موافق و در بیشتر موارد با دلیل، مخالفم!

[ بدون نام ] دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:16 ب.ظ

همون دیگه!!!سیب زمینی پخش کن بودی...بدبختی ما از همین آدماست...حساب این جنبش از این دشمنان به قول شماها دیرینه جداست.مردمیست.انسانیست به دنبال عزت ملیست. تو و امثال تو رو همه خوب می شناسن.کم میارید این جنبش را آلوده می کنید.نوار غزه؟همون زمین های کشاورزی که می رفتی مردم محتاج تر بودن یا غزه؟

قضاوت سخته... نمی شه افرادی که خام توطئه ی کودتاچیان می شن رو متهم کرد...

بچه محل دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:30 ب.ظ http://khodemonyha.blogfa.com

از دست خدا که دیگه کاری بر نمیاد مگه حضرت ابولفضل کاری بکنه برامون

:))

حسام دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:46 ب.ظ http://3tasvir.persianblog.ir

دیگر اینکه یک راهکار کاملا عاقلانه،به دور از خشونت و آزمایش پس داده در همین ایران خودمون برای چنین مواقعی که مدعی تقلب در انتخابات هستی و راهکارهای مدون هم نتیجه نمی دهند:
اعلام شود تمامی کسانی که به جناب مهندس موسوی رای داده اند شناسنامه های خود را به نمایندگی سازمان ملل،یا یونیسف،نمی دونم؟جائی برای دفاع از حقوق بشر...به طور مثال تصویب بشه که یک هیئت برای دفاع از حقوق بشر به ایران بیاید به مدت یک ماه هم بماند با دفتر نمایندگی تو شورای امنیت تصویب بشود بعد مردم شناسنامه هاشون را به اونجا بدهند.بررسی واجدین شرایط از نظر سن جدا و سپس تعداد شناسنامه ها شمرده شوند.رای واقعی بدست میاد. اله یار خان صالح شبیه این کار را کرد.البته اگر اشتباه نکنم مردم شناسنامه خود را به صندوق امانات بانک ملی دادند. بعد هم پس از موفقیت از جیب مبارک آقای محصولی هزینه پستی بازگشت شناسنامه ها پرداخت شود.بعلاوه هر چی هم دار و نداره منقول و غیر منقول به طور مساوی به همین افراد پرداخت شود:) چه شود... چه پیروزی شیرینی میشه.
اما جدا می گم رو این پیشنهاد کار کنید و منعکس کنید.
خلاصه یه جای امن و مطمئن شناسنامه هامونو بفرستیم و امارشو شمرده و تمام.
خونریزی هم نداره!

راه های "قانونی" که زیاده!!!

حسام دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:10 ب.ظ http://3tasvir.persianblog.ir

خب سلام
اول به نیلوفر! همین که می بینی جنبه "سحر" و امثال او را همین کافی نیست؟چقدر تحمل کردیم امثال شما را؟!
از سفر دم زدی،همه دوستان می دونند من،سید حسام الدین هزاوه ئی رکورد مارکوپولو رو هم شکستم!و تقریبا توی دو سوم شهرهای ایران حد اقل یک پروژه عمرانی اجرا یا نظارت و ...نموده ام.اتفاقا همین الان که در خدمت شمام یک پروژه آبرسانی اتفاقا روستائی هم دارم! برای 70 ده و روستا طراحی شبکه آبرسانی و ساخت مخازن را تو سابقه کارم دارم.با اینکه تهران به دنیا آمده ام اما از نام خانوادگی ام پیداست!روستائی ام!"هزاوه" زادگاه امیرکبیر و قائم مقام و ... خب بگو تا برات بگم عزیز فضول و سفر کرده!:)
بله در شهرستانها هر چه کوچکتر میشه اعتراض کمتر نمود خیابانی و علنی دارد.علت هم پیداست!در شهرهای بزرگ مانند اصفهان،تبریز،شیراز و ... اگر از تهران بیشتر نباشه کمتر نیست.. اما شهرهای کوچک1همین سادات خانوم ما سحر خانوم بچه شمال شهر تهرون..زاده جردن و بزرگ شده بام تهران و ... میره پا به پای همسرش چند سال تو کاشون زندگی می کنه همسرش به همین مردمی که شما دم می زنی خدمت رسانی می کنه آن هم شغل انبیا!معلمی..استادی دانشگاه و تربیت جوانان همین مرز و بوم و الی ...بله بایدم چوب تهمت برداری!اصلا چوب دست گرفتن حرفه رسمی و شغل اول شماست،مشاغلی چون دروغ پردازی و تهمت زدن و ...شغل دوم و سوم و...خب زندگی خرج داره!البته سیب زمینی هست!میرسه!پول نفت هم که اون قدر سر سفره هاتون هست که موندیم کی از بوی تند این نفت لعنتی خفه میشین؟!
"سادات خانوم منو به این تند گوئی ببخش!می دونی سیدم و یه وقتا دست خودم نیست!نمی تونم"
نیلوفر!خیلی ها منو می شناسند!شجاعت،مرام و مردونگی،راستی و درستی و صداقت اینو گفتم تا اینجا را برات بگم!آخر هفته معمولا برای کارای شخصی و خونوادگی از محل پروژه (همون دهات!) میرم تهران!همین سفر هفته گذشته چیزی دیدم که این یکی با اینکه دیدم هنوز تو باورش موندم!مامور نیروی انتظامی با لباس رسمی و درجه و .. لباس شخصی نه!بسیجی هم نه!مردم معترض هم نه!پلیس ایران افتاده بود به جون بانکها و مغازه ها و ....
آهان از موضوع اصلی پرت شدم!آری شهرستانهای کوچیک اعتراض علنی و خیابانی و ... به این صورت نیست!می دونی چرا؟شما که زیاد رفتی باید بدونی دیگه!؟به علت کوچیک بودن محل زندگی همه شناخته شده اند...شناسائی افراد بسیار آسان از این رو مخاطراتی چون دستگیری سریع اونم نصف شب در خونه و بی سر صدا!شناسائی دقیق و محروم کردن از تحصیل دانشگاه،اخراج از کار و هزار و یک بلای دیگه... آسیب رساندن به خونواده و....خب بالاجبار کمی احتیاط می کنند.
و مطمئن باش زمانی که بستر را کاملا مناسب دیدند و حاشیه امنیت را حس کردند آنها نیز اعتراض خود را علنی تر خواهند نمود!
ادامه دارد....

ممنونم

حسام دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:24 ب.ظ

ببخش ترو خدا سحر!آخه جواب این کار خودمه!:))
این دولت خدمتگذار!وایییییی کی میره این همه راه؟
دولت جناب آقای خاتمی با اون همه تهمت و دست اندازی ها و چوب لای چرخ گذاردنها برایش!نیلوفر!گوش کن به همت وزیر پر تلاش نیرو و همکاران صدیق و ساعی و ...آخر دوره دولت اعلام نمود دیگر در ایران هیچ نقطه ای پیدا نمی کنید که برق نداشته باشد.حتی کوره دهات..مناطق صعب العبور(شمای زیاد سفر رفته منطقه صعب العبور محروم ... هم رفته ای؟!)
مشکل آب،بهتر بگم بحران آب...تو را به خدا مردم کجائین؟یادت نمیاد؟!بحران بی آبی و مسائل پیرامونش تا حدی پیشرفته بود که چند شهر و روستای ما بایست سکنه اونها خالی می کردن و کوچ می کردن می رفتن.(خب بنده خودم تو متن امور بودم... 75پروژه وزارت نیرو کار کردم) بحران آب را کاملا فنی و به بهترین نحو ممکن حل نمود...بحث اجرای شبکه فاضلاب،تصفیه خانه ها..سد ها..همه و همه که در این مجال نمی گنجد..اون قدر خوب کار شد که حتی همین وزیر نیروی دولت نهم آقای فتاح در روز اخد رای اعتماد و پس از آن حد اقل دویست بار گفت من به جای آبادی آمده ام...وزارت نیرو صد برابر بهتر از آنچه می بایست کار کرده و ده سال از برنامه ها جلوست و چه و چه....امروز من می پرسم آیا آقای فتاح هنوز در جای آبادی به سر می برد؟قطعی مکرر برق،قطع آب،مشکلات فاضلاب و بهداشت محیط،خوابیدن پروژه های عمرانی،مطالبات سر به فلک کشیده پیمانکاران و مشاوران و ... آقای عدالت!چقدر پول و حق الزحمه های نیروهای خدوم و مخلص پایمال شد!(بنده سند و مدرک دارم!خیلی هم دارم... )داشته باش...همین پرونده سازها!بر سر یک اختلاف خانوادگی اومدن به همین بنده با این سابقه درخشان فرمودند استعفا بده برو وگر نه پرونده سازی می کنیم!گشتن فساد مالی پیدا نکردن...دیگه پای آبروی دیگران وسط بود ...اخلاق! نمی فهمی!به خدا نمی فهمی...اگر به خاطر برخی نبود باز هم مبارزه می کردم...باشه رفتم..روز رفتن مسئول کنترل پروژه تمامی پروژه هائی که به نوعی در اونها خدمت کرده بودم همراه عنوان و مشخصات و عکس و ...تهیه و به در و دیوار زد و.. 75 پروژه واقعا یک رکورد برای یک نفر!و اون طور خداحافطی با همکاران...بچه های اهالی وبلاگستان می دونند.. ما همدیگر را سالهاست می شناسیم..بیش از هفت هشت سال!....
آره شماها خیلی کارتون درسته....

ممنونم

حسام دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:40 ب.ظ

سحر باید بگم
فقط موندم چرا موسوی و خاتمه نگفتند.
چرا تو مناظره اسیر حاشیه پردازی این....شد!
اگر نقطه چین گذاردم صرف رعایت ادب است وگر نه من جدم "حسین بن علی" از احدی نمی ترسم!
وزارت جهاد کشاورزی...مرد خادم و زحمت کش و یه مرد به معنی واقعی..یک انسان وارسته و خادم به کشور و مردم..آقای حجتی...چقدر زدن که مقلد آقای منتظری بیرونش کنید!بی جنبه اید به علی قسم...به روح رسوا الله بی....خدایا!
گندم خود کفا شدیم...بالاخره پروژه طلسم شده توسعه نیشکر اهواز رفع و رجوع شد(این اصطلاح و مدیران و کار کرده ها می دونن یعنی چی!هزارتا حرف داره!اوهوم) کیفیت محصولات،کمیت،توسعه سیلوها،توسعه سردخانه ها... دیگه شب عید بازی و بامبول چهارتا دلال نداشتیم و...
حالا چی؟خودکفائی گندم رو با رکورد بی نظیر واردات عوض کردیم.محصولات بی کیفیت...واردات اون گروه خبیث بازاری دلال مسلک تروریست پرور .... که نام شریف اسلامی را یدک می کشه... چنبره زده به اتاق تعاون و بازرگانی..همون که سی سال نمی ذاره کارخونه چادر مشکی تو این کشور ساخته بشه..همون مدیر پروژه سیب زمینی،همون که تا در زمان مبارزه با شاه دستگیر شد هنوز به بازپرسی نرسیده چه برسه به شکنجه بی زار نامه نوشت..غلط کردم نوشت...همه اش مدرک تو مرکز اسناد هست... من هنوز به یاد دارم چطور پدر را کشان کشان با هزار و یک درد می بردیم و به زور هزار و یک مسکن و آمپول فقط ساعاتی آرومش می کردیم تا دیگه آخرین روزای حکومت اون ملعون فضای باز سیاسی و ممنوع الخروجی رفع شد و سفر لندن جهت مداوا..بماند...خدا می دونه و...
چی میگی تو نیلوفر؟تو توی این مملکت نیستی!
نه1هستی...داری برنامه رو اجرا می کنی!
.
.
یک کلام و ختم کلام
هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
پای ازین دایره بیرون ننهد تا باشد
"سحر منو ببخش...باید پاسخ می دادم...می دونم شما ماخوذ به حیا هستی طفره میری از گفتن..این هم بگم اگر سحر بخواد بگه که...فقط بدون!"
سبز باشی و مانا
پسر گلتم ببوس

باز هم ممنونم! :)

حسام دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:56 ب.ظ

راستی متوجه شدی کجا هستم؟
یادم رفت به نیلوفر بگم تازه چهارشنبه گذشته حقوق مهر ماه پارسالم را از دوستانشون دریافت کردم!تا ببینیم بقیه چه می شود.ظاهرا از اوضاع فعلی ترسیدن دارن در پرداخت به موقع!!!!:ی حقوق ما،این قشر مرفه بی درد!!!تسریع می کنند:) با این اوضاع گفتم هوای رفتن داشتم..تو استراحت که بودم پا داد..شد..یه پروژه کوچیک چهار کیلومتر خط انتقال آب روستائی گرفتم.. ای،بدی نیست!تهش یه پول تو جیبی می مونه... تا ببینیم.اما از اوضاع خودم خیلی خوبم:) اگر خوشحالت می کنه سر بسته بگم همه مشکلات و گرفتاریها و...همه همه همشون تموم شدن:)خیلی خوشحالم.راحت.. آزاد.. یه هوا این پروژه هم قدری انگیزه داد...مطالباتم هم در حال وصولند..تقریبا نیمی از خونه هم برام موند:) این هم از دست آوردها بودند..دارم کار و شرکت رو گسترش می دم.
خدا رو شکر.باز هم اگر خوشحالت می کنه دو تا پروژه دیگه در شرف عقد قرار داد هستیم.ان مع العسر یسری! شد دیگه :)
راستش بیشتر خوشحالیم بابت خوشحالی بچه هائیه که این مدت بی کار بودن و الان انگار دنیا رو بهشون دادن.. منم که وسیله ای بیش نیستم...خوبه..روزای سیاه برای ما داره میره.برای همه مردم ایران هم خواهد رفت.
فعلا موندگار ایران هستم:)
یه چیز دیگه هم بگم بخندیم:) یه مسئولیتی هم تو این اوضاع پیشنهاد شد!گفتم هیچی پشت میز ننشسته ملت میگیرن می گن همین بود!اعدام انقلابیش کنید!:ی :)) شانس که نداریم... گفتم من همون آدم کارگاه و خاک بازیم... بذارید جای خودم باشم:)
سحر کجاست؟
خدای تبارک تعالی در جائی گفته همه جا هستم..از آنچه فکر کنید به شما نزدیکترم..حتی از رگ گردنتان! خب!:) سحر خیلی نزدیکه... همین:)
ترو خدا خودتو به بی هوشی و اون داستان آی کیو و مونا خانوم و اینا نزن!:ی که دعا می کنم اونجا هم امتحاناتو خواب بمونی:)

مهرنوش سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:13 ق.ظ

میگن دنیا دار مکافات(اگر اشتباه ننوشته باشم)یعنی میشه قاتلای جوونها مجازات بشن؟؟یه روز تمام تمامه اخبارا تشییع جوان بسیجی کشته شده (ببخشید شهید)رو نشون داد ولی جوونهایی رو که کشتن شهید نیستن و میگن توسط آشوبگرا کشته شدن (حتی اسمی هم ازشون نمیگن).چرا فیلم های گرفته شده توسط مردم چیزی دیگه رو میگه ...!!! فقط امیدوارم خونهای ریخته شده پایمال نشه

هنوز امید داریم مهرنوش جان!

مهرنوش سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:16 ق.ظ

یه چیزه جالب .مسنجرم بالا اومده ولی اسامی دوستام کجاست رو نمیدونم؟؟ماهواره با پارازیت.سایت های فیلتر شده .اس ام اس ها بسته شده .اخبار دروغ چقدر هیجان انگیز.دیگه چی میخوایم از یه دولت منتخب مردمی؟؟!!!!

:o :o :o :o
واقعا لیست دوستات پاک شدن!؟!؟!؟!

مهرنوش سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:26 ق.ظ

نمیخوام نامه نگاری کنم .داشتم جواب offرو بت میدادم که مسنجر هم قطع شد و بالا نمیاد!!!!!این شد که حرفام نصفه موند.به امید روزهای آرام .آزاد و شاد برای همه

نامه نگاریهات رو هم می خوایم مهرنوش جان، راستی اون تلفن ما هم قطعه!!! مسنجرت روبراه شد خبرم کن!

شادی سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:21 ب.ظ

سلام .ماه نورانی رجب هم بالاخره رسید.در روزه ها و نمازهای مستحبی تان هم ما را دعا کنین. راستی روز پدر هم کادو باید بخرین برای بابا ها ! و مردها ! مخصوصا دانیال خان!

امیدوارم برکت این ماه ظلم رو خاموش کنه!
محتاج دعا هستیم ولی من سوالی دارم آیا شما همان شادی یی هستین که من می شناسم!؟!؟!
کادو برای دانیال!؟!؟؟! بابا حرف نذارین تو دهن بچه!!! (;

محیا سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:04 ب.ظ http://www.balghorat.blogfa.com

هرگز ندیده‌ای اگر،
بُهتِ گلوگیر ملتی نجیب را،
امروز و تا همیشه نگاه کن!
زین پس: علامت سؤال هم،
کلام و سلام هم، کتاب هم،
سبزینه‌های برگ‌برگِ هر درخت هم،
تا نسل‌ها،
حیران و بی‌جواب، در بُهت و بغض می‌زی‌اند...

انشالله که این بهت و بغض به زودی جای خودش رو به شادی و سرور می ده!

نیلوفر پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:06 ق.ظ

همیشه ادعا داشتند متانت و نجابت دارند...تازه دارم حس میکنم معنای این کلمات را. موج سبز است و یک دنیا حسن و کمال:«اصلا چوب دست گرفتن حرفه رسمی و شغل اول شماست،مشاغلی چون دروغ پردازی و تهمت زدن و ...شغل دوم و سوم و...خب زندگی خرج داره!البته سیب زمینی هست!میرسه!پول نفت هم که اون قدر سر سفره هاتون هست که موندیم کی از بوی تند این نفت لعنتی خفه میشین؟ چی میگی تو نیلوفر؟تو توی این مملکت نیستی!
نه1هستی...داری برنامه رو اجرا می کنی!»
این جملاتی که خوندین نمونه ای بود از صفا و البته مظلومیت موج سبز.
تازه من این آقا را مخاطب خود قرار نداده بودم .مثلا داشتم با سحر حرف میزدم.حالا هم ترجیح میدم باقی حرف هایم را ایمیل کنم.
جناب حسام: خوشحالم از اینکه شما هم در کارتان موفقید و احساس خوشبختی میکنید.در ضمن بنده هیچ کدام ازشغل هایی که گفتی ندارم.من معلم هستم. همین.

این یک وبلاگ عمومی هست و هر کسی این حق رو داره که در بحث های اینجا شرکت کنه.

حسام جمعه 5 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:46 ب.ظ http://3tasvir.persianblog.ir

:)
.
.
معلمی شغل انبیاست!
بنده هم معلم زاده هستم.از هر دو طرف!
همواره هم سعی در این دارم اگر چیزی در حرفه خودم می دونم در اختیار جوونترها بگذارم.
مخاطب شما صرفا ؛سحر؛ و یا ...بلکه همین جدا کردن مردم یک مملکت از همدیگر!توی جملات شما کا ملا مشهود!برگردین و مروری بفرمائید!
مردم تهران را از شهرستان و سپاس روستاها جدا نمودین و الی....
و نمی دونم چه مشکلی با موج سبز دارین :)))
خوشحالم که این موج اثر گذار بوده:)
.
.
امیدوارم در شغل خودتون موفق و موید باشید.
البته شغلی بس حساس!چون آینده سازان این مملکت را شما و امثال شما تربیت می فرمائید،که تربیت مقدم بر تعلیم است!
.
.
بسیار خب،بیش از این ادامه نمی دهم.
.
.
سادات خانوم و خونواده محترم چطورند؟
امید که هر روزتون بهتر از روز قبل باشد:)
با سلام

تشکر!

آسیه یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:40 ق.ظ http://asieh16.blogfa.com


خفه شو خفه شین
هستید کمتر از خاشاک
24 میلیون تف تو صورتتون
دادند نخبگان همه رای به محمود حریت شناس
همه فرهیختگان و هنرمندان وپزشک زادگانی چون من

سطل ها بازشد بپرین توش درم روش

حالا که چی تاج زاده وابطحی.. چه اهمیتی دارن بمیرن بهتره خفت زنلان فخر السادات هه می خواست برای شوهرش پشت بگیره نتو نست
نه برای ۴ سال تا ابد تو کوزه

مرده شور

چه وب سخیفی خز عبلات جفنگ در پیت مبتذل

نویسنده وشاعر نیستین گه می خورین وب می زنیین

فکر کنم هرزه ای

خاک زیر پامو نگاه کردم اومدم تو طویله ات

در مقابل پزشک زاده شاعره زیبای حریت پیشه ای چون من

هستید کمتر از هسته زردآلوی وسط استفراغ یک افغانی

به خاک سپردمت

کنون خاک اعتراض می کند

به زیر گل روید


حذف کن آبروی نداشته ات نره

حرف حق تلخ

تمام.

حذف کنم!؟ من از خدا خواستم که دل های سیاه رو رسوا کنه و خوشحالم که داره این اتفاق می افته!

خواستم جواب نوشته هات رو بدم، به وبلاگت اومدم دیدم یک "بیمار قابل ترحم" هستی، پس فقط به خدا می سپارمت!

نیلوفر یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:05 ق.ظ

می بینی ! هردوطرف طرفدارای قاطی دارن!

من یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:41 ق.ظ

بی زحمت اسیه خودت خفه شو..باباتم دام پزشکم اگه بود تو رو پس نمی نداخت احمق.اومدی اینجا فحش می دی؟!شاعره؟!ها ها چاله میدونی و لاتاشم مثل تو نیستن شعور نداری سن نداری عقل نداری تو بی ابرویی با نوشته هات من خیلی وقته اینجا رو می خونم اینو خوندم نتونستم ساکتب شم!ببین یه موی سحر یه طرف هزار تا لجن مثل تو هم یه طرف فرقی نداره طرفدار کیس هستی
متاسفم سحرم یه دفعه پریدم تو وبلاگت نمی شد جواب نداد

ممنونم ولی خوشحال می شم در دوران صلح هم بپرین تو این وبلاگ (;

[ بدون نام ] دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:54 ق.ظ

بدبختای جیره خور...برید گم شید ما رو راحت بذارید.معلومه که از ترس دارید می میرن انشاالله...
اندکی صبر سحر نزدیک است.سحر جان نوشته های کثیفشونو پاک کن...همون ۲ تا آدم نخاله.
این نیلوفره کیه؟بچه گدا اینجا رو ول کن.اون یکی هم که ...

داریم دور هم گفتمان می کنیم :)
کاشکی هر کی نظری می ذاره یک اسمی هم بذاره حتی شده مستعار، که من یه چیزایی دستم بیاد!!!

نیلوفر دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:05 ق.ظ

نگفتم! آدم های سه نقطه همه جا سر و کلشون پیدا میشه !

حسام دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:56 ب.ظ http://3tasvir.persianblog.ir

سلام
صبح زودتون به خیر!الانه این جا ۶:۱۴ صبح
لطفا مطلبی جدید...
تازگی از همه جهت خوبه
به خصوص که بایست روحیه رو حفظ کرد!
.
.
این تیکه زمان صلح رو خیلی خوب اومدی:ی
راستی اگر تو کامنتای اول کمی شور حسینی و رگ سیدی منو گرفت و قضیه قدم و پا و کوبیدن و ....یه دفعه یادم افتاد کار از کار گذشته بود!
اما تو این وا نفسای جفا کاری دیگه این جا رو....
خوشحالم از بابت یک مطلب..و آقای خاتمی هم فکر کنم همین حس را دارند..راجع به تحمل پذیری و تحمل مخالف خود و ...خوشحالم میبینم نسلی که (همزمان با ورود ایشان به عنوان رئیس جمهور ما هم یک ترم بعد فارغ التحصیل شدیم)خلاصه و نسلی که وارد شدند(امثال شما) این سخن که خیلی حرفا درون خودش داره رو به خوبی درک کرد.امید داریم بزرگترا هم که مثلا قراره الگوی جوانترها باشند نیز کمی روی این مطلب کار می کردند.
دیگه زشته تو مجلس و ...مسئولین هنرهای رزمی به نمایش بگذارند و چهارتا کشور دیگه هم نگاه کنند می گن اینا همشون بزنن!:یبا یه دختر کره ای چت می کردم(ایام جوانی)می گفت شما مردای ایرانی چهارتا زن می گیرید!و ....من هم فقط لبخند زدم..بعد تنها کاری که تونستم بکنم چهارتا عکس تخت جمشید و اینا فرستادم..و سر در سازمان ملل شعر از سعدی :بنی آدم...اون وقت یه نفس راحت کشیدم دیدم حریف تو وقت اضافه بازی سه هیچ باخته رو چهار بر سه بردم :)
.
.
دیگه که خوبین؟
مواظب خودتون باشین
این جنگ لفظی هم پایان بگیره به نظر من بهتره.
چون بایست فکری بکنیم.حاشیه دست و پا گیرند.
هنوزم می گیم
"سحر"خیلی نزدیکه....

حسام دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:58 ب.ظ

به هر حال تولدش که یازده روز دیگه است
دختر لیلا هم امروز ان شا الله قدوم بر این کره خاکی
می گذارند:)
تصور کن....
پیر شدیم رفت!

حسام دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:12 ب.ظ

نگاه کن!همزمان با شب زنده داری بنده شما روز روشن دارین کامنت می ذارین درسته دیگه؟!
خب همین طور که آی پی و ... را ملاحظه می فرمائید بنده هنوزشم تهرانم.
سفر اصفهان لغو شد.
اما کاشان!همیشه به یادتان هستیم.
یه کارگاه فسقلی نساجی داریم در و پیکرش بسته است!
فقط به درد این می خوره هر وقت دلمون می گیره یک ساعت و ده دقیقه بعدش کاشونیم .لا اقل غصه جا و مکان نداریم!
البته خانواده های طباطبائی و اون یکی چی بود؟مدیر عامل شرکت ژرف کار هم اسمش همینه!خلاصه تدارک میبینن ناراحت میشن ما از شام و ناهار نریم خدمتشون.
صبحانه هم که کله پاچه مخصوص کاشان!
گفتم دلتون آب بیفته.
.
.
اما خوب کاری کردین رفتین.
اوضاع دانشگاه(هیئت علمی و اساتید)اصلا خوب نیست!
داداش قبل از انتخابات استعفا داد!
حالا شاید با مدرک دکتری یه ماست بندی چیزی زدیم با هم :ی
.
.
خوب و خوش و موفق و پیروز باشین
به قول یکی گفتنی هم :سبزززززز:)

نیاسر... تو کاشان هم که بودیم دلم برای نیاسر تنگ می شد!!

من سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:53 ب.ظ

خب دو سال و اندی است که وبلاگت رو می خونم تازه عکساتم تو یاهو 360 دیدم ولی دیدم اینجا یه طوریه انگارهمه دوست و اشنا و همکارن نخواستم نظر بدم...انگار فضا خصوصیه.یه موقعه ای از کسی خوشت بیاد ولی بهتر نظر ندی
اینم از پس این دختر پررو بود خواستم حالش جا بیاد بوس

می دونی چی برام جالبه؟ اینکه این وبلاگ در سال های اول زندگیش یکی از "یواشکی" های من محسوب می شد و حالا به جایی رسیده که خواننده فکر می کنه اینقدر خصوصیه!
خیلی ممنونم از اینکه لطف می کنی و اینجا رو می خونی، ولی دلگرمی هر نویسنده ای به نظرات خواننده هاشه... البته شایدم من زیادی اینجوریم!
شما راحت باش ؛) شاد باشی و سرحال!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد