ایرانی!

((ایرانیان کهنه کار و نکته سنج هستند، ذوق توطئه دارند، برای پذیرایی های رسمی ساخته شده اند. ایرانی مدام عاشق آشوب و اغتشاش و درهم و برهمی بوده است و خوشی او در این است که داد و فریاد راه می اندازد، یکنفر را، هر که می خواهد باشد، توانا و نیرومند و رستم دستانش بخواند اما در عین حال در دل دشنامش بدهد و آهسته و یا قاه قاه بخندد و خلاصه همان صحنه ی کمدی و خنده دار را بازی کند که مظهر زندگی ایرانیان است. ما فرنگی ها وقتی در حق کسی می گوییم سخت و استوار، مقصودمان تحسین از اوست، در صورتی که در ایران چنین آدمی را احمق و نادان می خوانند و وقتی می خواهند از کسی تعریف کنند می گویند خلی نرم است.))

سعی کنید احساسات وطن پرستانتون رو یه خورده کنترل کنید که خودم بدترم! اینها نظر ژان لا رتگی، روزنامه نویس فرانسوی هست که در کتاب "ویزا برای ایران" در سال 1962 چاپ شده.

انصافاْ درست نگفته!؟ یعنی 42 سال پیش از ایرانی گفته که خط به خطش هنوز صدق می کنه؛

تو طئه...پذیرایی های رسمی...اغتشاش...درهم برهمی...داد و فریاد.....کدومش کار ما نیست!؟

حسن نراقی در کتاب جامعه شناسی خودمانی (چرا درمانده ایم) خیلی بیشتر از اینها ایرانی رو به خودش نشون می ده، فقط باید واقع بین بود.

بازم از این کتاب می نویسم شیما جون  ممنون!

فقط چون شمایی!

سلام!

سوار تاکسی خطی می شی، می دونی از جایی که می خوای پیاده بشی می گذره...به وسطای راه که میرسین:

:ممنون آقا، پیاده می شم، چقدر بدم خدمتتون؟

-کرایه اش 350 تومنه، شما 400 بده.

 فکر می کنی حتما برعکس گفته و چون داری وسط مسیر پیاده می شی مرام گذاشته و کمتر می گیره، 1000 تومنی رو میدی و 600 تومن پس می گیری!!! فقط چون شمایی!!!

بازم!؟

     خدا کنه وقتی دارن مثل فرفره می چرخوننمون، وقتی دیگه دستِ خودمون نیست که کجا وایسیم، وقتی روزگار داره بهمون می خنده از اینکه سر رشته ی کارا رو ازمون دزدیده، وقتی دیگه شب و روز برات فرقی نداره و فقط می خوای زندگی رو هول بدی، وقتی خودت هم نمی دونی قلبت کجاست و مغزت چی می گه...اونی که اون بالاست مرام بذاره و تو رو بهترین جا وایسونه و چشمتو باز نگه داره و هواتو داشته باشه...
     به اندازه ی کافی کیف کردی تا حالا!! چی؟؟ کافی نبوده!؟!؟ تازه داره خوشت میاد!؟!؟ خدا به داد ما برسه!!! نه بابا، خدا که خودتی! پس کی به داد ما برسه!!!؟