تجربه ای دیگر...

صدایی جز کولر روشن و غلغل کتری نمیاد...

برای اینجا عجیبه...

میتونست این لحظات تبدیل بشه به زمانی برای غمبرک زدن و غرق شدن در نامعلومهای آینده...

به جاش شد فرصت رشد و ترجمه ی کتابی که آرزوی چاپش را دارم...

براستی که آدمی موجود عجیبی میباشد...

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1399 ساعت 10:26 ب.ظ http://mahdisongful.blogfa.com

سلام و خسته نباشید
چه خوبه که شما هم می نویسید
خوشحال شدم که به من سر زدید
شما همونی بودید که مدت ها خوب می نوشتید و فیلتر شده بودین و من همچنان پیگیر بودم بینم که باز هم می نویسید.

اینجا جای خوبیست.

ممنونم از این همه پیگیری و لطفتون!

مسعود دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 07:19 ب.ظ http://Mimic.blogsky.com

سلام، چه جالب هنوز مطلب گذاشته میشه

جالب تر اینکه هنوز سر می‌زنید! ممنونم!

حمید جمعه 23 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 07:57 ب.ظ http://yahamid.blogfa.com

با عرض پوزش، "قلقل کتری" و "قنبرک زدن"
و با عرض تبریک از بهره‌گیری از فرصت، برای ترجمه

نفرمایید دیگه آخه قلقل؟! اون کدو قِلقل زن بود!!! این غُلغُل می‌باشد به ضرس قاطع

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد