پاک نویس!

صبح خورشید آمد، دفتر مشق شبم را خط زد.

پاک کن بیهودست، اگر این خطها را پاک کنم، جای آنها پیداست.

ای که خط خوردگی دفتر مشقم از توست!

تو بگو، من کجا حق دارم مشقهایم را، روی کاغذهای باطله با خود ببرم؟

می روم، دفتر پاک نویسی بخرم،

«زندگی را باید، از سر سطر نوشت»


اطهر یادته اینو تو دفترم نوشته بودی!؟ ننوشتی از کیه،
 فقط تاریخ زدی:۱۴/دی/۸۱