۱- رکورد زدم، در طول این ترم فقط از هر درسی، سر یک کلاس رفتم! امتحان میان ترم هم ندادم! امروز روز آخر کلاس های این ترم بود...به یادشون هستم، کافی نیست!؟
۲- سه شنبه تولد برادر عزیزم بود، ۱ خرداد. نشد بهش زنگ بزنیم، از اینجا که می تونیم تبریک بگیم! حامد جان تولدت مبارک!!!
۳- جالب ترین چیزی که این اواخر شنیدم؛ ملیکا: یکی از تفریحات من در تابستون اینه که دنبال سوسکا سریع بدوم تا چپه بشن، اون وقت می ایستم بهشون می خندم!!! (می گفت سوسکی که چپه بشه دیگه نمی تونه خودش رو برگردونه، خیلی جالبه.... خدا قسمت نکنه ولی باید امتحان کنم!!)
۴- خیلی شرمنده ی رها هستم....خیلی ی ی ی ی ی ی! نمی دونم این همه وقت که ازش خبری نگرفتم رو چه جوری باید جبران کنم.... منو ببخش!
۵- مارکس: فیلسوفان جهان را تنها تفسیر کردند، ولی جان کلام این است که باید آن را دگرگون کرد. (شیفته ی این جمله شدم!)
۶- اسپنسر: تقویت آدم های بی ارزش به زیان آدم های ارزشمند، ستمکاری شدیدی است. این کار یک نوع تدارک عمدی فلاکت برای نسل های آینده است. برای نسل های آینده هیچ مصیبتی بدتر از این نیست که آدم های کودن و تنبل و تبهکار را برایشان به ارث گذاریم... کوشش کلی طبیعت، خلاص شدن از شر چنین آدم ها و پاک کردن جهان از لوث آن ها و باز کردن فضا برای آدم های شایسته تر است... اگر آن ها به اندازه ی کافی برای زندگی کردن شایستگی نداشته باشند، خواهند مرد و چه بهتر که بمیرند. (جالب نیست!؟)
۷- هفته ی پیش مجبور شدم یک کندو رو که درست بالای در ورودیه خونه داشت ساخته می شد رو بسوزونم... هنوز عذاب وجدان دارم!!
خیلی باحالی یه سری هم به ما بزنی خوشحال می شیم
عجب!
سلام. مرسی. اس ام است را گرفتم ولی راستش یادم رفت جواب بدم. از همین مکان و در همین زمان تشکر می نماییم.
سلام!
خیلی خوشحال شدم! خداییش فکر نمی کردم اینجا هم جوابی بدی ؛)
حتی گفتم شاید کسی داره شوخی می کنه...ولی کسی نمی دونست که اس.ام.اس زده بودم!
بازم تولدت خیلی خیلی مبارک.
به امید دیدار به زودی!
سلام...اصلا شما تو اینجور رکوردها دارای رکورد می باشین! صاحب سبک خاص خودت!حتما ثبت خواهد شد:)...تولد برادر عزیز هم بسیار مبارک!چه شود یک خرداد...بیست تیر... خب اونم تلافی می کنه:)...من اگر سوسک ببینم شوتش می کنم با مخ بخوره به دری دیواری جائی آی حال میده:)...از پنج و شش چیزی نفهمیدم(یعنی نخواستم..باز نشد!چرا...نمی خوام چیزی راجع بهش بگم!)خب باشه!قبوله باید دگر گون کرد من هم هستم این حرکتو!و اسپنسر!هان؟..آره خب!کیا عذاب وجدان دارن؟:))زنبورا؟...:)منظورت دارم بود دیگه؟...یادم باشه یه دادگاه واسه این عمل جنایتکارانه ترتیب بدم!آره!من هر وقت سر به سر زنبورا گذاشتم نیشم زدن!!:(...
:))
راجع به این عذاب وجدان کاملا حق با شما بود!! دارم! دارم! دارم!
اصلاح شد!!!
ممنونم!
همه رکوردا مال تو ولی رکورد بلند ترین کامنت مال خود خودمه! یاد اون قدیم ندیما افتادم...به قول صالح کامنت میذاشتم چند کیلومتر همراه با اسلش و بک اسلش و....:))آره!این جوریاست!
شرمنده ولی این قسمت اسلش و بک اسلش رو نگرفتم!؟
یعنی واقعا نامزدی دخترت خیلی کم اهمیت تر از همه این بندها بود مامانی من...؟!!!(شوخی کردم به خداها.من از هیچ کس توقع ندارم)در مورد بند ۱ هم باید بهت بگم که بدجوری تو این خصوصیت نیک به مامانم رفتم!!!!حالا تو خوبه هرکدوم رو یک بار رفتی.من که یکی از استادا رو هم اصلا نمی شناسم...قیافش برام تازگی داره...
چی می گی مرجان؟!؟!؟
من باید یه استعلام بکنم!!!!
salam sahar joon. aslan negarane chizi nabash.dars hamishe hast.to ham ke akhare shans...baghiye karatam kamelan tabiii bood vase to...
:)
سلام حدیث جونم! خیلی خیلی ممنونم از لطفت و همه ی زحمتایی که کشیدی این چند روز :-* :-*
سلام...اااااااااا؟!!اسلش و بک اسلش نگرفتی؟/اون موقعا که کامنتی بلند می نوشتم بینشون/ و/ میذاشتم دیگه!البته این از نکته سنجی جناب شتر صالح که حالا نمی دونم کجا!رفته شده/یعنی می دونم/اسم مکانش یادم نیست:)/آره!/خب خوبه که اصلاح کردی/من فکر کردم اون بیچاره ها رو کشتی و خونشونو ویرون کردی/بعدشم انتظار داری عذاب وجدانشم اونا بکشن!!!/دیگه؟آهان افسردگی شعری؟یه پیشنهاد!یه سر برو آرشیو بخون!هان؟:)/نمی دونم کلی حرف داشتم یادم رفت!!!/
چرا!؟!؟ یکی به من بگه چرا / !؟
الان که دارم این متن رو تایپ میکنم. چشمام بارونیه و کلمات رو درخشان میبینم. من عاشق یه دختریم به اسم سحر.الان ساعت یک ربع مونده به سه صبح و من از بس غرق فکرم. بی خوابی زده به سرم گفتم بیام آن بشم. مخم بههم ریخته. به خدا تا جایی که اومدم تو یاهو و اسم سحر رو نوشتم و سرچ کردم. تو صفحه اول آخرین سایت رو زدم سر از اینجا در آوردم
دلم گرفته. نوشته هاتون رو خوندم. خیلی به دلم نشست گفتم اونقدر بی معرفت نیستم که نظر ندم. خیلی حالم بده. شب و روز تو فکرم. و دارم دیوانه میشم
من سحرم رو میخوام م م. هر کس فکر میکنه میتونه بهم مشورت بده و کمک برسونه. تو رو خدا باهام نظرشو در میون بزاره. به خاطر خدا این کار رو بکنید. برام آف یا میل تو یاهو بزارید... خواهش میکنم ازتون
به من گفتند بخند تا دنیا به روت بخنده. من خندیدم... ولی دنیا به رو م گریه کرد.
تو رو خدا کمک کنید. زندگیم مختل شده.
خدایا مسجد من کجاست؟ ای ناخدای من...
براتون آرزوی خوشبختی می کنم و امیدوارم بتونین در این راه منطقیی پیش برین...امیدوارم!
فقط می تونم بگم خداوند به شما لطف خواهد کرد!
ممنونم...
پس علت آپدیت نشدن هم همینا بود
بابند شش موافقم
بند هفت کندوی چوبی زنبور عسل بود؟ یا لونه ای زنبورای وحشی واسه خودشون میسازن به هیچ وجه آتیش زدنت درست نبود
بند پنج یه خورده سوسیالیستی شدی؟
بند چهار برای ما مفهوم نیس
«پیام منتخب این مطلب»
علت آپدی نشدن رو که گفتم...
چه بامزه که با ۶ موافقید!
نمی دونم کندوی چوبی یعنی چی!؟ از همین کندو ها که خود زنبورا می سازن دیگه! دقیقا بالا ورودیه خونمون بود، یکی شروع کرده بود و بعد از دو روز ۲ تا شدن و کندو داشت بزرگتر می شد! البته خیلی خوشگل بود ولی آقای همسر به نیش زنبور حساسیت دارن، چیکار می کردم!؟!؟
۵-مارکس خیلی راست گفته اینجا!
۴-باید برای رها مفهوم هست خوبه!
سلام
جالب بود
مخصوصا عذاب......
بابای
آتیش زدنش ظالمانه وبیرحمانه ترین کاریه که میتونستی انجام بدی هی دختر چرا آتیییییییییش خب
پاشیدن نفت با سرنگ یا این حشره کش ها ی خانگی ایروسل
توی وبلاگت یه نظر خواهی میکردی مثلن من رشته کشاورزیه وهمیشه درحال مبارزه با حشرات آفتیم ولی تا حالا نشده توصیه بکنم که بقایای گیاهی رو آتیش بزنن اونم در صحرا شما درمنزل یا در ورودی حیاط این کارو کردین خطرات احتمالی اش درنظر نگرفتی باید دچار عذاب وجدان شوید من از این کارت در عجبم اندر عجبم
خب بالاخره که دیگه نمی شد از اون کندو استفاده کرد!!! چه فرقی می کرد!؟ زنبوری که توش نبود :(
منظورم از کندوی چوبی همونایی بود که محل عسل سازی وتکثیر زنبورا استفاده میشه من اولش فکر کردم همچین کندویی رو آتیش زدی حالا فهمیدم اون لونه های طبیعی که گرد هم هست رو میگی البته از نظر کلی اونیکه شما اشاره کردین هم کندو هست
به هر حال آتیش زدنش کار صحیحی نبود
سلام مرسی که به ما سر زدید
ممنونیم . موفق باشی
بازم منتظر شما هستیم . خدا نگهدار
سلام دختر عمو:)اومدم بازدید پس بدم و حال و احوالی بپرسم ...با کامنتت کاملا موافقم عمل و عکس العمل!و جالب تر اینجاست که بدونی اونائی که برای من این برنامه رو چیدن فقط چند روز بعدش گرفتار شدن!گرفتار بازرسی و آگاهی و...بله!و محکم و استوار گفتم یا ذالجلال والاکرام!!!زندگی عجیبه!وخدائی که به همه نزدیکه و می دونه چه کار کنه! و خدا جون خیلی گنده ای!بزرگ و دوست داشتنی!:)
سلام و درود به سحر عزیز ........یادته یه وقتایی جوونتر که بودی ب هم سر میزدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منتظرتم .....قاصدک رو که فراموش نکردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شاد باشی
فقط من جوون تر بودم اون موقع ها!؟!؟!
خودتو اماده سفر کرده ایی ؟
نه هنوز :(
مگه امتحانا می گذارن آدم یه خورده به معنویاتش برسه؟!
سلام..میبینم که تیمتونم ضایع باخته به تیم نه نفره بدون مربی اونم چهار یک!:))آره؟!:ِ
بابا این لیگ جنبه ی شوخی هم نداره! یه شوخی کردیم فقط!!
همین از بین بردن حشرات خودش یه معضله ... من از ترس اینکه مورچه ها توی تن بچه ام نرن توی سوراخشون روغن چرخ ریختم :(
قربون اون نی نی برم من!!
می دونی مامانی...جنابعالی تو یه چیز دیگه هم رکورد زدی:تنبلییییییییی تو نوشتن! بابا انقدر درس نخون...دوخط که می تونی بنویسی ما دلمون خوش باشه!
من کوچیکتم خانوم!! تو دیگه دختر کوچولوی من نیستی!! ماشالا خانومی شدی ؛)
یه نمور حجم بلاگتون بالاست