چه بگویم!؟

می خواستم اینجا رو تنها نذارم در این روزهای غریبیش، ولی نمی دونم چرا دستم به نوشتن نمی ره باز... ولی از اون موقع هایی هست که کلی چیزا تو سرم رژه می ره و من نمی دونم کدومشون رو و چه جوری باید بیارم بشونم توی این صفحه!

اعتراف

چند روز پیش دنبال پناهی بودم برای اندکی رهایی از سیاهی ها، خیلی اتفاقی رفتم سراغ سایت راوی* و خیلی اتفاقی یک کتاب رو انتخاب کردم و گوش کردم، اون پناه، آواری شد روی انبوه دغدغه ها و البته یک همدردی تلخ و عمیق رو هم به همه ی سیاهی ها اضافه کرد!

کتابی که اتفاقی خودش رو انداخت جلو "دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد" بود.

داستان مردی که از نزدیکان دکتر مصدق بوده و به شدت عاشق و شیفته ی او ولی عشقش به همسرش از آن هم بالاتر بوده! با مقالاتی که در روزنامه ها می نوشته نقش بزرگی رو در به قدرت رسیدن مصدق بازی می کنه ولی بعد از کودتا، بازداشت می شه و  تحت شکنجه بالاخره علیه مصدق مصاحبه می کنه. مصاحبه ای که به خاطر شکنجه و توهم بازداشت شدن همسرش و آزار و اذیتش بهش تن می ده که به جنون می کشدش. مصاحبه ای که 23 سال زندگی بعدش رو براش جهنم می کنه به خاطر عذاب وجدان و پشیمونی که ولش نمی کنه چون همراه با دکتر فاطمی با دکتر مصدق عهد بسته بودند همیشه به او وفادار بمانند ولی در طول داستان تاثیر گذار، خواننده با دکتر نون همدردی می کنه و لحظه ای هم فکر شماتتش به ذهن خطور نمی کنه... همدردی با دکتر نون و نفرت از کسانی که یک عمر زندگی اون رو به جهنم تبدیل می کنن و باعث می شن حتی به عشقش هم که به خاطرش مصاحبه کرده بود دیگه نتونه فکر کنه. همه جا توهم حضور دکتر مصدق رو داره و با اون حرف می زنه و گویی همیشه خائن خطاب می شه، در حالی که دکتر مصدق بعد از کودتا براش نامه ای می نویسه و توضیح می ده که شرایط بازداشت و شکنجه و اون رو درک می کنه و ازش ناراحت نیست ولی دکتر نون به دلیل آسیب روحی که خورده بوده، هیچ وقت از وحشت به خودش اجازه ی خوندن اون نامه رو هم نمی ده و همیشه تنها با توهم حضور همیشگی مصدق و خائن خطاب کردنش زندگی می کنه...


*راوی وب سایت کتاب های صوتی برای کمک به نابینایان و کم بینایان است. (من با این "است" های ته جمله ها دارم مشکل اساسی پیدا می کنم!!! خیلی وقتا وصله ی ناجورن!) من به خاطر عدم دسترسی به کتاب اون رو شنیدم ولی لذت خوندن یه چیز دیگه ست.

پ.ن۱: کتاب "دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد"  انتشارات نیلوفر. چاپ اول ۱۳۸۰، ۱۱۱ صفحه