گشایش

آقای همسر موجب یک کشف بزرگ شدن و اونم اینه که دانیال به شدت به بادکنک گازی علاقه داره!

بادکنک گازی دقیقاً اولین چیزی هست که دانیال به وضوح بهش علاقه نشون می ده، نخش رو دستش می دیم و تکونش می ده و مدت ها باهاش سرگرم می شه و حرف می زنه و ذوق می کنه.

و من هر بار که ذوق دانیال رو می بینم یاد بچگیه خودم می افتم، البته نه به کوچکی دانیال شاید 7-8 سالگی و یاد راهپیمایی!

یاد این می افتم که یک بار بابام من رو با خودش برد راهپیمایی و برای اولین بار بادکنک گازی رو اونجا دیدم و شیفته ش شدم و صاحبش! بعد از اون هر بار و هر سال بابا فقط با این جمله که "اگه بیای برات از اون بادکنک گازی ها می خرم" من رو به راحتی می کشوند راهپیمایی! تا وقتی که دیگه بادکنک گازی دلم رو زد...

حالا همش فکر می کنم چقدر از اون آدما به خاطر "بادکنک" یا شاید چیزی شبیه اون می اومدن راهپیمایی؟!

نظرات 9 + ارسال نظر
ساسان یکشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:49 ب.ظ

سلام
حال شما ؟ احوال شما ؟
وه که چقدر به شوق میرساند مامانی و بابایی رو .. این نازهای کودکانه
و چقدر دلنشین به تصویر میکشد .. بادکنک مهر را .. نخ محبت کودکی .. به قاب احساس سحر و امین
و چقدر دل ما .. به ذوق می نشیند .. از شنیدن شادمانه ها و سلامت و خبری از دانیال عزیز و مامان و بابا و الهه و همه ی همراهان عزیزان
شاداب باشید

لذیذترین لذته واقعا! ممنونم مثل همیشه!

مهرنوش دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:48 ب.ظ

سلام.الان دیگه فقط باذکنک نیست.آب میوه و تنقلات بین راه هم اونجا میدن.شاید مو از خرص کندن غنیمت!!!!!

مهرنوش جان خرص نه ... خرس!!! ؛)

مرجان سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:34 ب.ظ http://tara65.blogsky.com

تازه کجای کاری که کارت سوخت هم تقسیم می شه!...من قرررررررررررررررربون اون داداش کوچولوم برم(در راستای طرح حسادت به اون فسقلی)!

آفرین دختر خوبی که به داداشش حسودی نمی کنه!!!

رویا سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:06 ب.ظ

چه عجب خانم، شما آپ کردی

نمی دانم چرا گاهی زبان نوشتنم لال می شود... ببخشید!

ایرانی سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 02:58 ب.ظ http://badra.persianblog.ir/

سلام

سلام ایرانی عزیزم!

امیر سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:50 ب.ظ

آره دیگه...آدم وقتی بره آمریکا..آمریکایی حرف میزنه...راهپیمایی رومسخره میکنه...کشورش رو ارزش هاش رو...باشه سحر خانم ...شما هم؟؟

فقط مردم از خنده!!!!!

مدوسا چهارشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:58 ق.ظ http://obsess.blogfa.com/

چقققققدر از بچه داری لذت میبری
برات یه کار کاملا مقدس.آدم هوس میکنه مامان بشه

واقعا لذیذه!

حدیث جمعه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:46 ق.ظ

سلام مامانه خوشگل
سحر جونم شما از اوضاع خبر نداری!الان دیگه تو راهپیمایی ها ماهواره ی امید میارن...

:))) آخه بچه های این دوره زمونه که دیگه به بادکنک گازی راضی نمی شن حدیث جان!!!

samp یکشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:54 ب.ظ

manam on roz daghighan yadame manam bordin >:P ke chan ta badkonak ro sandali aghab bood chesbide bood ke shishe posh

:)))) تو هم با بادکنک خریده شدی!!!!!! :)))) دلم برای چسبیدن گفتنت یه ذره شده!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد