حس!؟

من نوشتنم معمولاً اینجوریه که یهو می‌گیردم! از دوران طلایی وبلاگ‌خوانی و وبلاگ‌نویسی هم اینطوری بودم که بعد از خواندن یک سری متن خوب و جذاب به شدت می‌رفتم توی مود خالق شدن!

اصلا نمی‌فهمم چرا اینقدر سنگ جلوی نوشتنم میوفته، حتی نمی‌فهمم واقعاً سنگ میوفته یا شخصاً سنگ می‌ندازم برای ننوشتن‌. یعنی سال‌هاست که دارم با خودم می‌گم باید بیشتر بنویسم و چرا بیشتر نمی‌نویسم!؟

امشب، از امشب بگم که حس عجیبی دارم! احساس می‌کنم که گمشده‌ای در گذشته‌ام داشتم که نمی‌تونم پیداش کنم! بعد اصلاً به این نتیجه رسیدم که این گمشده یک فرد نیست و یک حس هست فقط! نخندین! به جون خودم کلی با خودم کلنجار رفتم که فکر کنم این گمشده کی می‌تونه باشه. فهمیدم واقعاً همون حس عمیق و لطیفی هست که... همون حسی که... همونی که الآن حتی نمی‌تونم توصیفش کنم. بیا... اینم از نوشتنم مثلاً!

نظرات 2 + ارسال نظر
حمید شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 01:51 ق.ظ http://yahamid.blogfa.com

با سلام. در نویسندگی مسئله‌ای موجود هست بنام "انسداد نوشتن". البته خودتون هم اشاره کردین به اینکه بعد از خواندن متن خوب مود خالق شدن دست می‌دهد. نکته دیگه فکر کردن به مخاطب بخصوص از نوع ناشناس و دوست نداشتنی موقع نوشتن باعث ترس بی‌مورد می‌شه. به مخاطبی که دوستش دارید فکر کنید و بنویسید. انسداد نوشتن رو سرچ کنید مطالب خوبی وجود داره که عالیه.

در ضمن همین مقدار نوشتن از حس عمیق و لطیف هم اثرش را بر مخاطبی چون من می‌گذاره. پس عالیه
امضاء: همون کامنت گذار پست قبلی

نوای نی پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1398 ساعت 11:45 ب.ظ

و باز هم چه خوب که اینجا هنوز زنده هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد