تجربه ای دیگر...

صدایی جز کولر روشن و غلغل کتری نمیاد...

برای اینجا عجیبه...

میتونست این لحظات تبدیل بشه به زمانی برای غمبرک زدن و غرق شدن در نامعلومهای آینده...

به جاش شد فرصت رشد و ترجمه ی کتابی که آرزوی چاپش را دارم...

براستی که آدمی موجود عجیبی میباشد...

سلام  و سلامتی!


اول اینکه مدتی هست که متوجه شدم اینجا رفع فیلتر شده! خوشحالیم که مسئولین هم به حرف ما رسیدند بالاخره!


دوم اینکه از دست خودم خسته‌م که مدام به خودم یادآوری می‌کنم که باید بیشتر بنویسم و این اتفاق نمی‌افتد.


سوم اینکه یکی از بزرگترین اتفاقاتی که برایم در دنیای واقعی افتاده را اجازه دارم اینجا ثبت کنم؟ این وبلاگ ناب‌ترین رفیق سالیان دور من هست و باید این شادی را هم در دلش ثبت کند/کنم! کتابم ماه پیش چاپ شد! ترجمه بود و موضوعی که دوست نداشتم اما ناشر خوب  و نامی باعث شد بپذیرم. تجربه خوبی بود و از این نوعش برای همین یکبار به نظرم کافی بود. ذوق دیدن اسمم بر روی جلد کتاب چیزی نیست که بتوانم کتمان کنم!


چهارم اینکه به صفحات چند بلاگر دیگر سر زدم و فضای قدیمی وبلاگ‌ها این حس را در من ایجاد کرد که چند فرد مسن با موی سفید و عینکی بر چشم با وجود رادیو و تلویزیون دست از گرامافون‌های قدیمی خود برنمیداریم!! لطفا با حوصله تصویرسازی کنید!

سپاسگزارم!