این لحظه!

یک استاد نه چندان عزیز مشکل دار به تورم خورد!‌ یعنی کلکسیون تجربه های منفی من باید با این مورد تکمیل میشد.

سواد نداشت در موردی که من تحقیق میکردم در حالیکه به عنوان استاد قرار بود داشته باشه... مقاله ی نهایی رو فرستادم و خیلی شیک یک نمره ی تخیلی پایین داد و خیلی وجبی گفت برو چند صفحه بهش اضافه کن و چند منبع!‌ گفت اگر فیدبک جزیی تر خواستی بهم بگو. منم گفتم می خوام بگو. گفت باشه تا چند روز دیگه برات می فرستم. سه هفته گذشت و چیزی نفرستاد. منم نشستم مستقلا و به صورت وجبی یه جورایی تکمیلش کردم و همین الان فرستادمش رفت با یک پیام سیاسی :))) ببینیم نتیجه چی میشه...

حالا من یک احساس خیلی خوب فراغ بال دارم!‌ یعنی آینه ی دق بود این قضیه و همین که فرستادمش رفت هر چند به شیوه ی خودم، خیلی احساس سبکی می کنم!

اومدم به خودم جایزه بدم.... یعنی جایزه ی من در ۱۵ سال اخیر تغییری نکرده!!! اومدم قسمت اول برنامه ی جدید مهران مدیری (شوخی کردم) رو میبینم!‌ شادم واسه خودم!!!