رنگ زندگی

برای اولین بار دوست داشتم بدون بهانه ی بادکنک گازی منم اونجا بودم...

تو بخشنده ترینی

تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم... چند روزیه که حسابی دارم با این جمله ها کیف می کنم، تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم... قبلاً فکر می کردم که خب این که واضحه!! ولی حالا خیلی بیشتر می فهممش... بعد دنباله ش رو که می گیرم لذتم کامل تر می شه: ما را به راه راست هدایت کن، راه کسانی که به آنان نعمت داده ای و نه گمراهان... چقدر زشته که ۱۰ بار در شبانه  اینا رو تکرار می کنم و فقط گاهی با همه ی وجود درکشون می کنم و می خوامشون... خدایا مثل همیشه شرمندتم ولی تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم و من رو ببخش که گاهی فکر می کنم خودم تنهایی می تونم از پس کارهام بر بیام و من رو ببخش که گاهی بیراه می رم و من رو ببخش که یادم می ره که از خودت بخوام که راه مستقیم رو بهم نشون بدی و من رو ببخش که... چقدر حقیرم...