عجیب است آدمی!

امشب هم از آن شب‌هایی هست که دوست دارم اینجا ثبت کنم.

رضایت به کاری دادم و اتفاقی در حال افتادن است که اگر سال گذشته در همین روزها در موردش با من صحبت می کردید دوست داشتم شرحه شرحه‌تان کنم! البته که شما نمیتوانستید این پیشنهاد را بدهید و کسی که حرفش را زد هم شرحه شرحه نشد اما روح و روان من را رسما سلاخی کرد.

در این ماه‌ها زندگی آنقدر بالا و پایین و تغییر و تحول داشته که خودم با میل کامل قلبی رضایت دادم! 

این در عجب بودن از خود را در جایی جز اینجا نمی‌توانستم ثبت کنم. پناه میبرم از خودم به خودم و از خودم به وبلاگ و از وبلاگ به قادر توانا!


پ.ن: اینقدر بدم میاد از متنهایی که فقط حس کنجکاوی را در خواننده برمی‌انگیزاند و هیچ نشانه و جوابی نمی‌دهند! حلال کنید!

نظرات 3 + ارسال نظر
حمید شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:01 ق.ظ http://yahamid.blogfa.com

هرچند حس کنجکاوی‌ام برانگیخته شد و چند بار خوندم و آنالیز* کردم تا ته و توی قضیه رو دربیارم، با اینحال حس خوبی از این نوشته گرفتم. مرسی که نوشتید.

*این کلمه رو قبلاً در یکی از پست‌ها نوشته بودید:)

شما برنده‌ی مدال فهیم‌ترین خواننده‌ی وبلاگ شدید

نوای نی شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1398 ساعت 07:09 ب.ظ

باز خوبه میتونی اینجا پناه ببری
چادر ما رو که ترکوندن دیگه چیزی ازش پیدا نیست

ما از اولش هم چادرِ مرغوب شناس بودیم! #تبلیغ

حمید شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:35 ب.ظ http://yahamid.blogfa.com

متشکرم، مدال رو تقدیم می‌کنم به وبلاگ‌نویسانی چون شما که با وجود شبکه‌های اجتماعی، همچنان وبلاگ می‌نویسند.

در مقابل تواضع شما سر تعظیم فرود می‌آوریم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد