دو روزی هست که تهران داره سیراب می‌شه. می‌تونم بگم بعد از دو سال، که با ابری شدن‌ هوای تهران، همه‌ی غم سالهای غربت می‌ریخت توی دلم و باز افسرده می‌شدم، این روزها دوباره دارم از تهرانِ بارونی لذت می‌برم.

امشب که شدیداً آسمون هم در حال غرش هست دارم حسابی کیف می‌کنم.

احساس می‌کنم آسمون داره خودش رو خالی می‌کنه، غم‌ها و خشم‌هاش رو می ریزه بیرون.

قبلاً فکر می‌کردم چون زیادی درون گرا هستم این رعد و برق باری از سینه‌م کم می‌کنه. حالا که خیلی برونگرا شدم (شدم؟ نشدم؟ اصلا می‌شه اینقدر تغییر؟!) باز هم با این طغیان آسمان هیجان زده می‌شم!